دگرگون سازد. اين نبشتار، به برخى از اين جنبه ها اشاره دارد. اما پيش از ورود به اصل بحث، توجه به چند نكته لازم است:
1ـ بحران بلوغ: فرايند بلوغ يكى از بحرانى ترين دوره هاى زندگى هر فرد است. استانلى هال، (Hall, Stanly) كه به پدر روان شناسى بلوغ معروف است، اين مرحله را «دوران طوفان و فشار» مى نامد. نوجوان
دراين دوره،تمايلاتوخواهش هاى متضادى دارد; مثلاً با اين كه مى خواهد با دوستان باشد، به تنهايى نيزعلاقه مند است. روسو دوره بلوغ را تولّد مجدّد مى داند. او مى گويد: وقتى فرد به دوره بلوغ مى رسد مثل اين است كه فرد ديگرى با خصوصيات بدنى و روانى متفاوتى در وى به وجود آمده است. در هفت سال سوّم زندگى كه دوران بلوغ و جوانى است، تحولات سريعى در جسم و جان نوجوان پديدار مى گردد و در مدّت كوتاهى اندام و افكارش به كلّى تغيير مى كند. دوره نوجوانى و بلوغ به سنين بين 12 تا 18 سالگى اطلاق مى شود. اين دوره يكى از بحرانى ترين دوره هاست. گاهى گذشتن از مرز كودكى و رسيدن به قلمرو بلوغ با نابسامانى هاى فراوانى همراه است. در اين دوره، نوجوان نه ديگر كودك به حساب مى آيد و نه هنوز به درستى بالغ گرديده است. وى در مرز بين اين دو مرحله (كودكى و بزرگ سالى) قرار مى گيرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره رو به رو مى شود; از سويى، اگر كار كودكانه بكند او را ملامت مى كنند كه بزرگ شده است و اين كار در شأن او نيست و از سوى ديگر، معمولاً با او مانند بزرگ سالان رفتارنمى شود. در زندگى، نقش كودك و بزرگ سال، هر كدام مشخص است و مى دانند چه كارى بايد انجام دهند، ولى نوجوان در وضع روحى مبهم و پيچيده اى به سر مى برد; او به درستى نمى داند چه بايد بكند.
2ـ تعريف بلوغ و نوجوانى: كلمه «بلوغ» يا (Puberty) ممكن است به چند صورت تعريف شود:
الف. بلوغ جنسى: بلوغ به اين معنا يعنى رسيدن به سن توليد مثل و شهوت جنسى كه سنين آن در بين ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد، مناطق جغرافيايى و آب و هوايى متفاوت است و معمولاً بين سنين 12 ـ 18 سالگى واقع مى شود.
ب. بلوغ جسمى (فيزيولوژيك): بلوغ به اين معنا همان آخرين حدّ رشد اندام ها است كه زمان آن از يك سو، به نژاد فرد بستگى دارد واز سوى ديگر، به قوانين رشد و نموّ هر يك از اعضا. در اين زمينه، تنكردشناسان (فيزيولوژيست ها) و روان شناسان به اين نتيجه رسيده اند كه اندام هاى انسان تا پنج سال اول زندگى به طور سريع رشد مى كند و سپس رشد آن تا سنين 12، 13 سالگى به كندى مى گرايد، در دوره نوجوانى سرعت رشد دوباره افزايش مى يابد و در فواصل بين 18 ـ 25 سالگى جسم به حدّ كمال خود مى رسد و رشدش نيز متوقف مى گردد. لازم به ذكر است كه تمام قسمت هاى بدن در دوره رشد به يك ميزان رشد نمى كند، بلكه بعضى از اعضا رشد بيش ترى دارند، چنانچه مشهور است كه «نوجوان شلوارش يك سال زودتر از كتش كوچك مى شود.» ج. بلوغ شرعى: سن تكليف در كشورهاى گوناگون بر اساس اعتقاداتى كه دارند فرق مى كند; مثلاً اسلام سن 9 سالگى را براى دختران و 15 سال را براى پسران سن بلوغ مى داند. البته بعضى از فِرَق اسلامى در سن بلوغ با شيعه فرق دارند; مثلاً فقه حنفى براى دخترسن17 سالگى و براى پسر سن 18 و 19 سالگى را سن بلوغ مى داند و فقه مالكى بلوغ را وابسته به سن نمى داند.
د. بلوغ عرفى (سن قانونى): قوانين مدنى كشورها اغلب دو يا سه سال ديرتر از دستورات شرعى نوجوانان را بالغ و مسؤول رفتار خود مى داند.
هـ. بلوغ روانى (بلوغ شخصيّت): بلوغ روانى داراى جنبه هاى گوناگونى از قبيل پختگى، هوش، درك مفاهيم اخلاقى، نقطه اوج حافظه، كمال اراده، انفعالات و سايرخصوصيات ذهنى است كه در صورت هماهنگى، تعادل فرد را به وجود مى آورد و در صورت ناهماهنگى، موجب رفتار غير عادى يا بى تعادلى روانى مى شود.
با توجه به تعاريف ارائه شده، بلوغ داراى معانى متفاوتى است، اما منظور روان شناسان ازآن، بيش ترتغييرات بدنى (جسمى و جنسى) مى باشد. آنان مراد خود را از ديگر موارد بلوغ با پسوند مى آورند; مثل بلوغ روانى، بلوغ شرعى و بلوغ عرفى و... .
3ـ نوجوانى: اصطلاح «نوجوانى» (Adolesence) در مقايسه با كلمه «بلوغ» معناى وسيع ترى دارد و دوران مهمى از زندگى انسان را شامل مى شود. سنين بين 12 ـ 18 سالگى، كه سنين نوجوانى است، خود به سه قسم مى شود: الف. مرحله پيش از بلوغ: ورود تدريجى كودك به مرحله بلوغ; ب. مرحله بلوغ: ظهور معيارهاى بلوغ جنسى مثل عادات ماهيانه و احتلام; ج. مرحله پس از بلوغ: رشد صفات ثانويه جنسى.
اهميت نوجوانى از ديدگاه دانشمندان: افلاطون اين دوره را دوره شراب زدگى روان مى داند كه احساسات و عواطف بر افكار فرد چيره مى شود.
روسو مى گويد: نوجوانى توّلد ثانوى است. استانلى هال معتقد است نوجوانى دوره طوفان و فشار بوده و نوجوانى يك جهش ناگهانى است.
كورت لوين آلمانى هم اعتقاد دارد كه كودك و بزرگ سال، هر كدام يك نوبت، بار كودكى و بزرگ سالى را بر دوش مى كشند، ولى نوجوان مجبور است يكجا بار هر دو را بر دوش بكشد; زيرا متعلق به هر دو مى باشد