آنها فشار غیرمحسوسی وارد می کنند تا رفتار زوج را به جهت خاصی که خود می خواهند هدایت کنند.
البته زوج نیز می توانند خانواده ی اصلی خود را تحت تأثیر قرار دهد. هر چقدر زوج به هم وابستگی بیشتری پیدا کنند، خانواده های اصلی را بیشتر تحت تأثیر قرار می دهند. رابطه ی زوج می تواند آداب و رسوم و ایده های جدیدی را ایجاد کند که باعث سردرگمی خانواده ها شود. انتقال از یک مرحله به مرحله ی دیگر و از رفتار و آداب و رسومی خاص به رفتار و آداب و رسوم دیگر، هم برای زوج و هم برای خانواده های اصلی رخ میدهد. به عبارتی، فرایند تغییر زوج و خانواده ها متقابل است. البته این تغییر برای همه ی خانواده ها و زوج ها یکسان نیست. گاهی اوقات زوج و گاهی اوقات خانواده ها تغییر بیشتری می کنند. بعضی وقت ها تلقی زوج به عنوان یک واحد مجزا برای خانواده ها مشکل است. در نظر گرفتن زوج به عنوان واحدی مجزا، مستلزم اعطای استقلال به آنها است که در بعضی از خانوادهها به آسانی صورت نمیگیرد. زوج تازه ازدواج کرده با خانواده های اصلی خود وابستگی ژنتیکی و عاطفی دارند. وابستگی آنها به یکدیگر باعث ایجاد تغییر در نوع ارتباطشان با خانواده های اصلی میگردد. در موقعیت جدید، زن و شوهر ضمن این که به عنوان عضوی از زوج به یکدیگر علاقهمند می شوند، باید به عنوان فرزند والدینشان، به آنها نیز وابستگی داشته باشند. زن و شوهر در عین همسر یکدیگر بودن، فرزند والدینشان نیز هستند. والدین ممکن است از اینکه فرزندشان تحت نفوذ همسرش قرار دارد، احساسی ناراحتی و رنجش نمایند. زن و شوهر نیز هر یک ممکن است احساس کنند که والدین همسر در زندگی و روابط آنها دخالت میکنند. در این شرایط، لذت موجود در رابطه ی زن و شوهر تحت تأثیر قرار میگیرد و گاهی بنیاد اختلافات و مشکلات زوجی عمیق از همین جا شروع می شود. اگر زن و شوهر نتوانند بین انتظاراتی که همسر از آنها دارد و انتظارات والدین و برادرها و خواهر ها تعادلی سالم برقرار کنند، در ایجاد خانواده ای بالنده و لذت بخش با مشکل مواجه می شوند. در این حالت یا ارتباطات با پدر و مادرها، یا ارتباط با همسر و یا همه ارتباطات آنها به تیرگی و خصومت می انجامد. و ارزش ها در خانواده ی خود خو گرفته اند. حال به منظور این که ارزش ها و انتظارات آنها با هم منطبق شود تا بتواند به سازگاری نسبی با هم نائل گردند، باید با هم صحبت و مذاکره کرده و مجموعه ی جدیدی از انتظارات را برای خود تعریف و تصریح کنند. . این انتظارات جدید، عملکرد زوج را در مسیری جدید هدایت میکند. به مثال زیر توجه کنید: افسانه و شایان که مدتی است با هم ازدواج کرده اند تصمیم گرفته اند روز تولد شایان را جشن بگیرند. آنها بر سر چگونگی برگزاری جشن با هم اختلاف نظر دارند. شایان به گونه ای بزرگ شده که عادت کرده جشن ها را با دوستانش بگذراند. در خانواده ی او فرزندان اجازه داشته اند جشن تولد خود را آنگونه که دوست دارند بگذرانند. برعکس در خانواده ی افسانه جشن تولد به عنوان فرصتی برای دور هم جمع شدن و با هم بودن اعضای خانواده تلقی می شده است. در خانواده ی افسانه اعضای خانواده جشن تولد را با هم می گذرانده و همگی برای صرف شام با هم بیرون میرفتند. آنها یک جشن مفصل خانوادگی برگزار میکردند. در خلال اولین سال زندگی افسانه و شایان، زمانی که جشن تولد یکی از آنها فرامی رسید، در ترکیب این سنت های متعارض و ناهمخوان، مشکلی داشتند. افسانه از این که شوهرش در جشن تولد به فکر ترتیب دادن یک جشن مفصل خانوادگی نبود ناراحت بود و شایان نیز درخواست افسانه را غیرمنطقی تلقی می کرد به همین دلیل در جشن ها با دوستانش بیرون رفته و دیر به خانه می آمد. واقعاً این گونه نیست. در رابطه ی آنها مسائل پنهان و مشکل آفرینی وجود دارد که به پیشینه ی خانوادگی، سنتها " و انتظارات شان مربوط است. وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند در رابطه ی آنها باید موضوعات و مسائلی مشخص شوند. بعضی از این مسائل ساده هستند مانند: تصمیمات زندگی روزمره درباره ی خوردن، خوابیدن، کارکردن، تفریح کردن، دیدار با خانواده ها و دوستان. در کنار این مسائل ساده، مسائلی پیچیدهتری که باید مشخص شوند عبارتند از: برنامه ریزی مسائل مالی یعنی چگونگی خرید، اختیار مسائل مالی، نوع و میزان رابطه با خانوادههای اصلی، نقش های جنسیتی " یعنی انتظار از زن و مرد، انتخاب شغل، حل تعارضات انتظار از عشق و صمیمیت ، شیوه های ابراز عشق و محبت و...
انتهای مطلب /