شناختها درون فرآيندهاي فکر آشفته خودشان ايجاد ميشوند
آنها نااميدانه سعي ميکنند اين افکار مزاحم را ناديده بگيرند يا متوقف کنند و در برخي موارد ميکوشند با انجام دادن کاري يا فکر کردن به چيزي ديگر آن را خنثي کنند.
براي اينکه فکر وسواسي را درک کنيد به زماني فکر کنيد که با فرد مهمي در زندگيتان جرو بحث کردهايد و براي مدت چند ساعت يا چند روز بعد از آن، اين جر و بحث را در ذهن خود مرور کردهايد. بيشتر افراد مبتلا به وسواس فکري با وسواس عملي هم دست به گريبانند. وسواس عملي رفتار تکراري و ظاهرا هدفمندي است که در پاسخ به تمايلات غيرقابلکنترل يا براساس يک رشته مقررات تشريفاتي يا قالبي انجام ميشود. برخلاف وسواسهاي فکري که باعث اضطراب ميشوند، وسواسهاي عملي براي کاهش دادن اضطراب يا پريشاني انجام ميشوند. تشريفات وسواس فکري عبارتند از:
شمارش ذهني اعداد، دعا خواندن يا تکرار ذهني کلمات و عبارات معين، تجسم تصاوير ديداري معين و مطالب ذهني. ديگر اختلال اساسي بعضي بيماران، نشخوارهاي فکري است که ممکن است نوعي رفتار وسواسي باشد که در پاسخ به وسواس به وجود ميآيد در اين قبيل موارد، فرد گرفتار تفکر دور و دراز غير خلاق در باره موضوع معيني ميشود. موضوع اين تفکرات ممکن است جنبه فردي و شخصي داشته يا داراي ماهيت مذهبي و فلسفي باشد.
ترکيب اين دو وسواس،اختلالي را ايجاد ميکند به نام اختلال وسواس فکري و عملي که فرد به خاطر وجود فکرهاي مزاحم که باعث اضطرابش ميشود دست به اعمال جبرانياي ميزند تا آنها را خنثي کند که متاسفانه اين اعمال وقتگير، غيرمنطقي و پريشانکننده هستند و فرد نوميدانه آرزوي متوقفکردن آنها را دارد. اين اختلالها ميتواند شامل نگرانيهايي از آلودگي مانند ميکروبها، ترديد در مورد روشن گذاشتن گاز يا پرخاشگري مانند صدمهزدن به ديگران باشد. حتما متوجه شدهايد که وسواس عملي بيشتر با وسواس فکري مرتبط با آن همراه است.
خيلي از مواقع وسواس فکري ميتواند با کمالگرايي اشتباه گرفته شود، ولي يکي از تفاوتهاي مهم اين دو در اين است که فرد وسواسي معمولا درگير موضوعهاي پيشپا افتادهاي است که خيلي به پيشرفت در زندگي مربوط نميشود ولي فرد کمالگرا به دنبال پيشرفت در زندگي شخصي، تحصيلي و شغلياش است؛ البته اگر بتواند با واقعيت منطبق باشد و فرد از استانداردهاي خشک و انعطافناپذير مبري باشد.
يکي از دلايل مهم اين اختلال، يادگيري مشاهدهاي است يعني والديني که خودشان از اين مشکل رنج ميبرند، بدون شک فرزندان وسواسي خواهند داشت، دليل ديگر ماندگاري اين اختلال روبرو نشدن اين افراد با موقعيتهايي است که در آن دچار اضطراب ميشوند و با انجام رفتارهايي سعي در فرار از آن موقعيت دارند در حالي که ماندن در آن موقعيت به بهبود آنها در طولانيمدت کمک خواهد کرد. در حقيقت اضطرابي که آنها دارند يک اضطراب غيرواقعي است که فقط گذر زمان و ديدن اينکه مثلا ماندن در يک مکان عمومي مانند سينما و بيرون آمدن از آنجا بدون اينکه لباسهايمان را در منزل بشوييم و در آن هفته بيمار نشويم، ميتواند اين اطمينان را در فرد ايجاد کند که تخمين او از موضوع اضطراببرانگيز واقعي نبوده است.
مشغوليت ذهني مساله ديگري است که ممکن است با وسواس اشتباه گرفته شود. چنين چيزي گاهي اوقات سراغ هر فردي ميآيد ولي تفاوت آن با وسواس اين است که زماني كه ميخواهيم از شر آن خلاص شويم، ميتوانيم اما وسواس اين ويژگي را ندارد.
درمان چيست؟
بيماري وسواس بيماري پيچيده و ناتوانکنندهاي است که متاسفانه ميتواند در بسياري از موارد در صورت عدم دريافت کمک درماني حرفهاي سير صعودي داشته باشد و تبديل به يک بيماري مزمن شود. درمان اين بيماري از طريق
دو درمان همزمان يعني دارودرماني و رواندرماني که به ترتيب بهوسيله يک روانپزشک و يک روانشناس صورت ميگيرد، ميسر است. همچنين همکاري اعضاي خانواده فرد در انجام تکاليف درماني او بسيار ضرورت دارد.