خودکشی گرایی، منجر به سنجش دقیقتر این حوزه در کار بالینی و افزایش توجه روزافزون به حیطههای دیگر خودکشی (مانند پیشگیری و درمان) شده است، در این بخش مروری گذرا بر اصطلاحات رایج خودکشی، بر اساس بازنگری متون علمی مربوط و به منظور فهم بیشتر "خودکشی گرایی" صورت می پذیرد:
▪ اندیشه یا افکار خودکشی
این اصطلاح، توصیف کنندهی اشخاصی است که به لحاظ فکری و به شکل نشخوار ذهنی با مفاهیم خودکشی، مرگ و بی ارزش بودن زندگی درگیرند، هر چند هنوز اقدامی برای از میان بردن خود صورت ندادهاند. ارزیابی افکار خودکشی گرایانه و رفتارهایی که ممکن است متعاقب آن صورت پذیرد، حوزهای است که برای تمامی درمانگران بالینی اهمیت حیاتی دارد و کوتاهی در پرداختن به آن با خطرات بسیاری همراه گشته و عواقب وخیم و غم انگیزی را میتواند به دنبال داشته باشد. به گفته ی "ون هرینگن" (۲۰۰۱) گذر از فکر خودکشی به نقشه کشیدن، در ۳۲ درصد افراد دارای فکر خودکشی و گذر از نقشه کشی به اقدام، در ۷۲ درصد افراد دارای نقشهی خودکشی صورت میگیرد، در نتیجه ۲۴ درصد افرادی که فکر خودکشی را گزارش میکنند، در نهایت به سوی اقدام به خودکشی میروند.
افکار خودکشی با واکنشهای ناکارآمد به استرس، نظیر مصرف الکل و مواد مخدر؛ درگیری با والدین؛ فرار از منزل و بدبینی به آینده؛ رابطهی نزدیکی داشته و خود یک عامل خطر برای خودکشی موفق محسوب میشوند. وجود افکار خودکشی محوریت انجام برخی از پژوهشها بوده است. برای نمونه در مطالعهی "فیلد دیگو" و "ساندرز" (۲۰۰۱) میزان افکار خودکشی در جوانان با میانگین سنی ۲/۱۷ سال، ۱۸ درصد گزارش شد.
در یکی از بررسیهای اخیر ایرانی نیز، که به منظور بررسی فراوانی افکار خودکشی در دانش آموزان دبیرستانی شهرستان آبدانان ایلام انجام گرفت، مشخص شد ۴۱ درصد دانش آموزان مدارس متوسطه این شهرستان دارای افکار خودکشی هستند. بنابراین افکار خودکشی شیوع بالایی در افراد میتواند داشته باشد و به طور کلی از مطالعات مختلف، چنین برآورد میشود که افکار خودکشی، حتی در جمعیت غیربالینی (جمعیت عادی) و حدود ۴۰ تا بیش از ۸۰ درصد افراد میتواند وجود داشته باشد. همچنین، افکار خودکشی در تمامی گروههای سنی دیده میشود و بالاترین میزان این افکار در اختلال افسردگی شدید است. به علاوه فکر خودکشی پدیدهی راکدی نیست و ممکن است با گذشت زمان کاهش یا افزایش یابد. به علاوه ویژگیهای نوجوانانی که اقدام به خودکشی میکنند و آنهایی که خودکشی موفق دارند، مشابه است و حدود یک سوم کسانی که از خودکشی میمیرند، سابقه اقدام به خودکشی دارند.
▪ ژست خودکشی
"کسلر" (۲۰۰۶) ژست خودکشی را، اقدام به رفتارهای خود آسیبرسان تعریف کرده است که با هدف برقراری ارتباط با دیگران صورت میگیرد. این ارتباط معیوب معمولاً با هدف جلب توجه دیگران و دستیابی به اهداف خاصی بوده و قصد واقعی برای کشتن خود در آن وجود ندارد.
▪ تهدید به خودکشی
تهدید به خودکشی، شامل نشانههای شفاهی یا رفتاری حاکی از آسیب زدن به خود توسط فرد است. معمولاً انگیزه و تشخیص شدت تهدید خودکشی با اهمیت است و باید جدی گرفته شود. تهدید به خودکشی، ابزاری است که فرد آن را به کار میگیرد تا این مطلب را به دیگران ابراز و تفهیم کند که احتمال وقوع عمل خودکشی گرایانه یا سایر رفتارهای مرتبط با خودکشی برای وی در آیندهی نزدیک وجود دارد. بسیاری از پژوهشها دال بر آن است که عمل خودکشی نوعی کمک خواهی و بیانگر شرایط فردی یا اجتماعی فرد درگیر است که قادر به تحمل آن نبوده و یا در مقابل آن نسبت به دیگران آسیب پذیرتر است.
تهدید به خودکشی میتواند اهمیتی برابر با اقدام به خودکشی داشته باشد. پژوهشها نشان دادهاند، ۸۰ درصد اشخاصی که اقدام به خودکشی میکنند به نحوی دیگران را از تصمیم خودآگاه میسازند. در واقع صحبت بیمار پیرامون خودکشی، میتواند نوعی درخواست کمک و آخرین نشانه در پیشروی به سوی خودکشی قلمداد شود، به طوری که از نظر "اشنایدمن" ، از هر ده نفر اقدام کننده به خودکشی، ۸ نفر قبل از کشتن خود، هشدار روشنی مبنی بر قصد خود ابراز میکنند.
▪ اقدام به خودکشی
اقدام به خودکشی عملی عمدی، محسوب و به منظور خاتمه بخشیدن به زندگی خود تعریف میشود که منجر به مرگ نشده است. این اصطلاح زمانی به کار برده میشود که اقدام به خودکشی انجام میگیرد، اما منجر به مرگ نمیشود و معمولاً توصیف کنندهی کسانی است که در کشتن خود مطمئن نبوده و نسبت به آن تردید دارند. اقدام به خودکشی بیشتر به منظور رسیدن به هدفی خاص انجام میشود. بنابراین ممکن است این افراد زمینه را به گونهای فراهم سازند که نجات یابند، هرچند در برخی موارد ممکن است فریاد رسی وجود نداشته باشد. در همین زمینه "کسلر" (۲۰۰۶) معتقد است، در ارزیابی رفتارهای خودکشی گرایانه تمایز میان این که در ارتکاب به رفتار خطرناک و تهدید کننده، هدف فرد، مردن میباشد یا نه، بسیار ضروری است. افرادی که واقعاً نیت مردن دارند، در اقدامات مرگ آورتری از "خود جراحتی" درگیر می شوند و به احتمال بیشتری خواهند مرد، در حالی که اقدام کنندگان، احتمال بیشتری دارد که از مرگ ناشی از آن رهایی یابند. هر چند تمایل واقعی فرد اقدام کننده به مرگ همیشه صفر نیست و ممکن است همواره سطوحی از آرزوی خاتمه دادن به زندگی اش را تجربه کند.
این واقعیت که افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، بیشتر از شیوههای کم خطرتر برای آسیب به خود استفاده میکنند، شواهدی است مبنی بر این که آنان واقعاً قصد کشتن خود را ندارند و یا اغلب مبتلا به اختلالات روانی بوده و قضاوت و شناخت آنها دچار مشکل شده است. این افراد عمدتاً در سنین نوجوانی و ابتدای جوانی هستند و انگیزهی اصلی آنها تغییر در موقعیت است. با توجه به این امر و نیز این که در حدود نیمی از افرادی که دست به خودکشی میزنند حداقل یک اقدام به خودکشی قبلی داشتهاند، می توان چنین نتیجه گرفت که اقدام به خودکشی، مشکل جدی روانی و در عین حال مشکلی است که تأثیرات عمیق اجتماعی و خانوادگی داشته و خطر خودکشی کامل (موفق) را بالا میبرد.
برخی از پژوهشگران اقدام به خودکشی را شامل هر نوع رفتار خودجراحتی یا غفلت از حفظ جان، صرف نظر از این که هدف شخص مرگ باشد یا نه، تعریف کردهاند؛ درحالی که برخی دیگر چارچوبی برای تمایز، میان داشتن یا نداشتن قصد مردن و همچنین استفاده از ابزار مهلک در تفکیک مرگ از خودکشی در نظر گرفتهاند. همچنین تصمیم برای اقدام به خودکشی ممکن است تکانشی و بدون اندیشیدن قبلی بوده یا نتیجهی نشخوار ذهنی طولانی باشد.
▪ خودکشی کامل
خودکشی کامل یا خودکشی موفق، به معنی عمل کشتن خویش و پایان دادن موفق به زندگی است. خودکشی کامل در سنین زیر ۱۲ سال بسیار نادر است. کودک خردسال از طرح ریزی واقع گرایانه خودکشی و انجام آن ناتوان است. به نظر میرسد ناپختگی شناختی، نقش محافظتی در مقابل خودکشی کودکانی دارد که آرزوی مرگ می کنند.
شواهد تحقیقی نشان میدهند که بیش از ۹۰ درصد کسانی که ارتکاب به خودکشی موفقیت آمیز داشتهاند، هنگام مرگ دارای یک اختلال روانی یا سوء مصرف مواد می باشند.همچنین به نظر میرسد دسترسی به وسایل متفاوت خودکشی با توجه به میزان مهلک بودن آنها میتواند نقش تعیینکنندهای در خودکشی موفقیت آمیز داشته باشد.
سایرعوامل مرتبط با خودکشی موفق عبارتند از:
تنها زندگی کردن، مصرف داروهای روان گردان، دستگیری به خاطر سوء مصرف دارو و الکل. این یافتهها با عوامل خطر شناخته شده برای خودکشی نیز همسو هستند (سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۰۰). با این همه حتی در خودکشیهای موفق ممکن است اقدام به اعمال خطرناک واقعاً به قصد مرگ نباشد.
▪ میثاق خودکشی
میثاق خودکشی، به معنی عهد و پیمانی است که دو یا چند نفر با هم میبندند تا در یک زمان و در یک مکان به زندگی خویش خاتمه دهند. این نوع پیمانهای خودکشی نادر هستند. اما گاهی به دلیل نزدیکی عاطفی افراد، عشقهای افسانهای (مانند وجود موانع و مخالفت در وصال دختر و پسر جوانی که به شدت دلباختهی یکدیگرند) یا مرام و مسلکی (خودکشیهای آرمانی و عقیدتی که نمونههایی از آن در آلمان، روسیه و اسپانیا در گذشته دیده شده) و یا در نتیجهی عدم دستیابی به خواستههای خویش، همچنین هنگامی که حیثیت یا آبروی فرد در معرض خطر است؛ دیده میشود.
▪ خودکشیهای تقلیدی
تمایل نوجوانان آشفته، به تقلید از خودکشیهای مشهور "سندرم ورتر" نامیده شده است. این مفهوم از نام قهرمان داستان "رنجهای ورتر جوان" اثر "گوته" گرفته شده است که در آن قهرمان داستان خودکشی میکند. تقلید ممکن است نقشی در زمان اقدام به خودکشی در نوجوانان آسیب پذیر داشته باشد، اما به نظر نمیرسد میزان خودکشی با مواجهه بیشتر با اخبار خودکشی در رسانهها افزایش یابد.
▪ خودکشی گروهی:
خودکشی گروهی شامل کشتن دسته جمعی خویشتن است که اغلب در برههای از زمان و منطقهای محدود انجام میشود. همان گونه که در تعریف پیمان خودکشی آمد، گاهی دو نفر یا تعداد بیشتری، به دلایلی تصمیم میگیرند که به شکل گروهی و همزمان به زندگی خود خاتمه دهند. مثلاً بیش از ۹۰۰ نفر از پیروان "آیین جیم جونز" در سال ۱۹۷۸ خودکشی دسته جمعی کردند. خودکشیهای دسته جمعی و گروهی کمتر از یک درصد تمام خودکشیهای گزارش شده را شامل میشوند.
● افسانهها و واقعیتها دربارهی خودکشی
نبود دانش کافی دربارهی رفتارهای خودکشی گرایانه، بد فهمیهای بسیاری را در مورد خودکشی به وجود آورده است. از آن جا که این تصورات نادرست دربارهی خودکشی، اغلب مانع کمک به افراد در معرض خطر میشود، فهرستی از آنها در زیر ارائه شده است:
۱) "افرادی که دربارهی خودکشی صحبت میکنند، به آن اقدام نمیکنند"، در حالی که نتایج پژوهشها حاکی از آن است که بیش از سه چهارم کسانی که به زندگی خود پایان میدهند، قبل از ارتکاب، در خصوص برنامه یا نقشهی خود، چه به عنوان فریاد کمک خواهی و چه با گوشه و کنایه صحبت کردهاند. به عنوان مثال، ممکن است هشدار فرد در این زمینه با گفتن جملاتی مانند: جهان بدون او بهتر خواهد بود، یا زندگی ارزش زیستن ندارد، بروز داده شود.
۲) "تنها افراد یک طبقهی خاص خودکشی میکنند"، واقعیت این است که افراد با هر پایگاه اقتصادی – اجتماعی در معرض خطر خودکشی قرار دارند.
۳) "عضویت در گروه مذهبی خاصی، پیشبینی کننده برای ممانعت از اقدام به خودکشی است"، این تصور اشتباه است. حتی ممنوعیت شدید کاتولیکها برای خودکشی مانع از آن نمیشود که آنها کمتر اقدام به خودکشی نمایند. گرچه افرادی که پایبندی به باورهای مذهبی خاصی ندارند، بیشتر در معرض اقدام به خودکشی هستند.
۴) "تمام افرادی که دست به خودکشی میزنند الزاماً افسرده هستند"، این باور به وسیلهی شواهد تجربی حمایت نشده است. بنابراین نباید فقدان علایم افسردگی در فرد منجر به غفلت از خطر خودکشی در وی شود.
۵) "علت اصلی اقدام به خودکشی روان پریشی است"، در حالی که مطالعات نشان دادهاند بسیاری از افرادی که رفتار خودکشی گرایانه دارند، همچنان تماس خود با واقعیت را حفظ کردهاند.
۶) "بهبودی حالتهای خلقی، احتمال خودکشی را کاهش میدهد"، در حالی که احتمال خطر خودکشی در افراد بهبود یافته، به ویژه افراد افسرده پس از بهبودی، نه تنها کاهش نمییابد، بلکه به دلیل افزایش انرژی، توانایی در اجرای نقشههای خودکشی نیز بالا میرود.
۷) "افراد خودکشی گرا واقعا خواهان مرگ هستند"، این مفهوم نیز اسطوره است. همان گونه که "اشنایدمن" نیزبیان کرده است، اقدام کنندگان به خودکشی، دربارهی مرگ خود اغلب احساس دوگانهای دارند. همچنین بسیاری از افرادی که بحران خودکشی را پشت سر گذاشتهاند از این که زنده ماندهاند، خوشحال و سپاسگزارند.
۸) "افکار خودکشی گرایانه فراوانی اندکی دارند"، مطالعات مختلف خط بطلان بر چنین ادعایی کشیده است. این مطالعات روشن نمودهاند که اندیشههای خودکشی گرایانه هم در میان جمعیتهای بالینی و هم در میان جمعیتهای غیربالینی، فراوانی قابل توجهی میتوانند داشته باشند.
۹) "پرسش از افراد دربارهی افکار یا نقشههای خودکشی خطرناک بوده و باید از آن اجتناب کرد"، این عقیده نیز اشتباه است و در تمامی موارد افکار، طرحها یا نقشه های خودکشی در افراد باید به شکل دقیق، اما با در نظر داشتن فنون ارزیابی و مواجهه بررسی شود.
۱۰) " همهی افرادی که با وسایل ساده و کم خطرتر اقدام به خودکشی مینمایند در مورد کشتن خود جدی نیستند"، در حالی که بعضی از افراد ممکن است دربارهی آناتومی بدن و میزان مورد نیاز مصرف قرص، سم و ... اطلاعات کافی نداشته باشند. بنابراین لازم است تمامی نشانگرها و نشانگان، جدی گرفته شوند.
۱۱) "وقوع خودکشی تنها منحصر به جمعیتهای بالینی یا افراد دارای مشکلات روان شناختی شدید است"، هرچند در اغلب موارد این وضعیت مصداق دارد، اما نسبت قابل قبولی از افرادی که اقدام به خودکشی موفقیت آمیز داشتهاند، از تشخیص روانپزشکی برخوردار نبودهاند.
۱۲) "فرد خودکشی گرا برای همیشه مستعد خودکشی خواهد بود"، واقعیت این است که گرایش فرد خودکشی گرا به مرگ همیشگی نیست، بلکه در دورهی زمانی محدودی این تمایل ممکن است ادامه یابد. هر چند احتمال برگشت این افکار وجود دارد، اما در هر صورت وقوع آنها دورهای است.
۱۳) "تهدید به خودکشی در جوانان جدی نیست"، در حالی که خطر خودکشی در مورد جوانان نیز کاملاً جدی و نیازمند مداخلات تخصصی است. بنابراین هرگز نباید تصور کرد که این تهدیدات، امری طبیعی برای گروه سنی خاص است و به آنها جامهی عمل پوشانده نمیشود.
۱۴) "اشخاصی که اقدام به خودکشی داشته و از آن جان سالم بهدر بردهاند بسیار خطرناک اند"، هر چند اقدام گذشته به خودکشی بزرگترین پیشبینی کنندهی اقدامهای بعدی است و چنین افرادی در معرض خطر بیشتر برای خودکشی قرار دارند، اما این مساله به معنای قطعیت خودکشی در آنها نیست.
۱۵) "وقتی فردی تصمیم جدی برای خاتمه بخشیدن به زندگیاش بگیرد، منصرف کردن او ناممکن است"، در حالی که شواهد نشان میدهد حمایتهای مناسب، داروها و رواندرمانیها، میتوانند با کمک به خروج فرد از دورهی محدود این بحران، مؤثر باشند.
۱۶) "در تمامی موارد، خودکشی به شکل تکانشی و ناگهانی رخ میدهد"، هر چند در برخی بیماریها مانند اختلال شخصی�