و تقويت كنيم.
تعريف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس يعني اينكه فرد نسبت به خود چه احساسي دارد و آيا خود را انسان ارزشمندي مي داند يا نه. اعتماد به نفس به دو عامل بستگي دارد. نخست اينكه درباره جنبه هايي از وجود خود كه مهم هستند چطور قضاوت مي كند و دوم اينكه بين خود واقعي و خود ايده آل كه در ذهن دارد چقدر هماهنگي وجود دارد. مثلا زماني كه ايده آل ذهنش اين است كه بايد شاگرد اول باشد يا در فلان رشته ورزشي قهرمان شود اما در واقعيت دانش آموز متوسطي است، در واقع اين عدم هماهنگي باعث مي شود كه اعتماد به نفس كم شود.
موفقيت فرد در زمينه هاي مختلف اجتماعي، تحصيلي، فعاليت هاي ورزشي و... مي توانند اجزاي اعتماد به نفس باشند.
اهميت داشتن اعتماد به نفس
اعتماد به نفس از اين جهت اهميت دارد كه فرد خود را شايسته دوست داشته شدن از طرف ديگران مي بيند و براي خود ارزش قائل مي شود كه به او اهميت بدهند. اين احساس به او كمك مي كند تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد. كساني كه اعتماد به نفس بالايي دارند، نسبت به نقاط ضعف خود ديدگاه واقعي دارند، راحت تر با موقعيت هاي مختلف زندگي كنار مي آيند، درعين حال كه نقاط قوت خود را ارزشمند مي دانند و به آنها بها مي دهند سعي مي كنند كه ضعف هاي خود را جبران كنند. آنها مي توانند مهارت هاي اجتماعي را بهتر كسب كنند و رابطه خوبي با همسالان و جامعه برقرار مي كنند. درمحيط هاي اجتماعي و خانوادگي و در روبرو شدن با مسائل مختلف انطباق بيشتري دارند.
اعتماد به نفس چگونه شكل مي گيرد؟
اعتماد به نفس به تدريج از دوران كودكي درحدود 3 تا 5 سالگي شكل مي گيرد و به اينكه دنياي پيرامون كودك چگونه است و والدين چطور با او رفتار مي كنند بستگي دارد. دراين زمان واكنش هاي والدين و مراقبان در شكل گيري اعتماد به نفس بسيار مهم و تأثيرگذار است، چرا كه آنها مي توانند اعتماد به نفس مثبت را تسهيل كنند.
¤ براي اينكه بچه ها اعتماد به نفس خوب و واقع بينانه كسب كنند چه بايد بكنيم؟
¤¤ در اين زمينه توجه به 6 اصل، بسيارمهم به نظر مي رسد:
اصل اول: والدين بايد محبت و عشق بدون قيد و شرط را به فرزند هديه كنند. كودكان در تعامل با پدر و مادر درك مي كنند كه آيا ارزشمند و مورد پذيرش هستند. اين محبت به صورت هاي مختلفي نشان داده مي شود؛ مثلا والدين زمان هاي مناسبي را با بچه صرف كنند. در اين مدت از طريق كلام و تعاملات به او نشان دهند كه او را دوست دارند؛ چقدر براي آنها عزيز است و اينكه هر فرزند ويژگي هاي خاصي دارد كه با هيچ كس ديگر قابل مقايسه نيست. دوست داشتن شرطي اين احساس را به كودك مي دهد كه او آنقدر ارزش ندارد كه هميشه دوستش داشته باشند. وقتي مادر به فرزندش مي گويد: حالا كه نمره كم گرفته اي من ديگه مامانت نيستم يا ديگه دوست ندارم، اين حس به او القاء مي شود كه من فقط در صورتي كه شاگرد اول باشم، دوست داشته مي شوم. درچنين مواردي پدر و مادر بايد بگويند كه تو هميشه براي ما عزيز هستي ما از اين كار تو ناراحتيم. در واقع كل شخصيت كودك هميشه دوست داشتني است و تنها برخي رفتارهاي او نامطلوب است.
اصل دوم: والدين بايد به موفقيت ها و توانايي هاي كودك توجه كرده و آنها را به او يادآوري كنند. دراين صورت متوجه مي شود كه چقدر ويژگي هاي مثبت دارد و تشويق مي شود كه اين نكات مثبت را بيشتر كند. نبايد منتظر باشيم كه حتما فرزند ما كار خارق العاده اي انجام دهد تا تشويق شود؛ بلكه موفقيت هاي هرچندكودك هم بايد مورد تأييد و تشويق باشد. انتظار نداشته باشيم كه همه كارهايش بي عيب و نقص باشد چون درغير اين صورت به او استرس وارد مي شود. هر موفقيت او را حتما به زبان بياوريد، زيرا باعث مي شود انگيزه او براي انجام كارهاي خوب بيشتر شود. حتي اگر اين كار خوب انجام تكاليف مدرسه قبل از تماشاي تلويزيون و يا خوشرفتاري با برادر كوچك ترش باشد.
اصل سوم: خوب است تا پدر و مادر گاهي فرصت هايي را به وجود آورند تا كودك موفقيت را تجربه كند. گرچه والدين هميشه نمي توانند فرزندشان را از شكست و ناكامي ها حفظ كنند اما ايجاد همين موقعيت هاي كوچك مي تواند زمينه اي باشد تا به اين بهانه او را تشويق كرد. نقاط قوت او را تقويت كنيم و به او اجازه دهيم تا احساس پيروزي را در جنبه هاي مختلف زندگي تجربه كند. خصوصا اين مسئله براي بچه هايي كه مشكلاتي نظير اختلال يادگيري دارند اهميت بيشتري پيدا مي كند. اگر اين بچه ها در ديكته يا رياضي ضعيف هستند و توانايي خوبي در ورزش دارند مي توان آنها را در كلاس هاي ورزشي ثبت نام كرد تا از طريق موفقيت در اين زمينه كمك كنيم تا اعتماد به نفسشان تقويت شود.
اصل چهارم: به هر كدام از فرزندانمان بگوييم كه او منحصر به فرد است و ويژگي هاي خاصي دارد. هيچ وقت بچه ها را با هم مقايسه نكنيم و موفقيت هاي هر كدام را به رخ يكديگر نكشيم. انتظار نداشته باشيم كه فرزندمان مانند بچه هاي ديگر باشد و به او بگوييم همان طور كه هست دوستش داريم. يادمان باشد وقتي راجع به ويژگي هاي منحصر به فرد صحبت مي كنيم به كودك برچسب نزنيم. مثلا نگوييم تو خجالتي هستي يا خيلي پرحرفي؛ بلكه سعي كنيم ويژگي هاي رفتاري او را توصيف كنيم. كودك بايد متوجه شود كه خصوصيات جسماني، رفتاري و شخصيتي خاصي دارد كه باعث مي شود هر فرد انسان خاصي باشد و والدين هم به همين خاطر او را دوست دارند.
اصل پنجم: ديدگاه واقع بينانه از اعتماد به نفس را در بچه ها به وجود آوريم تا در صورت مواجه با شكست و ناكامي بتواند با آن انطباق برقرار كند. هيچ كس نيست كه در همه زمينه ها موفق باشد پس زماني كه فرزندمان با مشكلي روبرو شد به او بگوييم كه تو مي تواني از پس آن بربيايي فقط كافي است پشتكار داشته باشي، خوب فكر كني و راه حل مناسب را پيدا كني. از او حمايت كنيم تا نااميد نشود و راه هاي خوبي را در زندگي درپيش بگيرد. در اين صورت مي تواند در آينده انسان مثبتي باشد و در برابر مشكلات عقب نشيني نكند. همچنين توجه داشته باشيد كه اعتماد به نفس كاذب پيدا نكند و ديدگاه بيش از حد مثبت نسبت به خود نداشته باشد چون در اين صورت تحمل پذيرش شكست ها و حل آنها را نخواهند داشت.
اصل ششم: از طريق اعمال و رفتارهاي خود به بچه ها بياموزيم كه ديدگاه مثبت نسبت به خود داشته باشد. والديني كه دائم گله و شكايت مي كنند، توانايي هاي خود را ناديده مي گيرند و نسبت به خود تصور خوبي ندارند الگوهاي مناسبي براي آموزش اعتماد به نفس به فرزندانشان نيستند. بايد به آنها ياد بدهيم كه خوش بين باشند و توانايي هاي خود را بر زبان بياورند و در عين حال در زمان بروز مشكل با پشتكار و اراده راه حل مناسب را پيدا كنند. در اين صورت اين پيام به او داده مي شود كه به شرط پشتكار و نااميد نشدن مي تواند موفق شود.
همه اين اصول به كودك كمك مي كند تا اعتماد به نفس خوب داشته باشد، انسان موفقي شود و از توانايي هايش استفاده كند.
مسائل ناشي از اعتماد به نفس پايين بچه ها
كساني كه اعتماد به نفس پاييني دارند بيشتر دچار مشكلات اجتماعي مي شوند، در مواجه با سختي ها خيلي زود نااميد مي شوند، پشتكار كافي براي رسيدن به هدف ندارند و احتمال بروز مشكلات رفتاري و هيجاني در آنها بيشتر است. بنابراين ارزش دارد كه وقت و انرژي بگذاريم تا اعتماد به نفس بچه ها تقويت شود. با فرزندمان صحبت كنيم تا جنبه هايي از خود را كه كمتر مي بيند پيدا كند و ديدگاه واقعي نسبت به جنبه هاي واقعي شخصيت خود داشته باشد. همچنين اگر ديدگاه ماكمال گرايانه و ايده آل گرايانه باشد مانند اينكه هميشه شاگرد اول باشد، از آنجا كه انتظارات ما هميشه برآورده نمي شود خود واقعي او از خود ايده آل كمتر مي شود و همين مسئله باعث كم شدن اعتماد به نفس خواهد شد.