میکند. [1] نقاشی کودک یک پیام است و به کمک آن، چیزی را که نمیتواند به لفظ درآورد به ما انتقال میدهد.
کودک همه مسائل زندگی خود را به واسطه نقاشی به تجربه درمیآورد. خطوط ترسیمی، انعکاسی از دنیای هیجانی او هستند و نقاشی به تنهایی به منزله جهانی است که به موازات افزایش هشیاری و دگرگونیهای کودک، متحول میگردد
مراحل تحول نقاشی
از حدود یازده ماهگی، کودک بدون آنکه قصد خاصی داشته باشد، لکهها و خطوطی را در فضای اطراف خود پدید میآورد. در این وهله لذت حرکت است که کودک را هدایت میکند.
ـ در حدود 18 ماهگی اغلب کودکان به ترسیم خطوط انحناداری که از مرکز شروع شده، میپردازند؛ این خطوط که کم و بیش بصورت مارپیچ و حلزونی هستند، بدون برداشتن دست از روی کاغذ به تصویر کشیده میشوند. آن چه کودک را در این وهله مجذوب میکند، نتیجه عمل نیست؛ بلکه فعالیت به خودی خود است. تدریجا عمل وی بصورت ارادی درآمده و به مرحله جدیدی از هشیاری دست مییابد.
ـ پس از دومین سال زندگی، خطوطی که از لحاظ حرکتی مهار شدهاند جانشین خطخطی کردنها میشوند.
ـ در حدود 5/2 سالگی میتوان شاهد ترسیم خطوط افقی، عمودی، نقطهچین و دایره بود.
ـ در حدود 3 سالگی، کودکان سراسر جهان به ترسیم آدمکی میپردازند که از یک دایره مرکزی و چند خط متصل به آن تشکیل شده است. کودک خردسال توانایی متمایز کردن بخشهای مختلف اندام خود را ندارد.
ـ در خلال سومین سال زندگی است که نخستین خطوط تقلیدی، متجلی میشوند. تجسم عینی در همین زمان در کودک پدیدار میشود. یعنی شباهت بین خطوط خود و اشیای واقعی را درمییابد و به آن چه که به تصویر کشیده، معنی میدهد و آن را نامگذاری میکند. تجربههای مهارگری و اکتشاف کودک را برای مرحله بعد، یعنی ترسیم "آدمک وزغ گونه" آماده میسازند.
ـ در 4 سالگی کودک، غالبا نیاز دارد که نقاشی خود را شفاها نیز شرح دهد. در این مرحله نقاشی کودک معمولا فاقد جزییات است و آن چه برای او اهمیت دارد بزرگتر ترسیم میکند.
ـ از 5 سالگی به بعد است که تقریبا همه کودکان میتوانند به ترسیم یک درخت، یک آدم یا یک خانه، بصورت یک مجموعه ساختیافته، مبادرت کنند. کودک از این سن، بدون الگوبرداری از واقعیت به ترسیم آن چه از اشیا میداند و به نظرش مهم و ضروری است میپردازد.
از آغاز این مرحله تا حدود سن 11،12 سالگی، فقط گامهایی در راه بهبود بخشیدن به این روش برداشته میشود، و پس از آن کودک به سوی یک پویایی که خاص اوست و در کودکان مختلف متغیر است، تحول مییابد. [2]
بطور خلاصه نقاشی کودک دارای مراحل زیر است
1. حرکات عضلانی و اثرگذاری بر کاغذ یا زمین، که ممکن است بصورت خط، نقطه، و یا ایجاد لکه باشد.
2. خط کشیدن بدون نظم و کنترل(ابتدا افقی و بعد عمودی میشود).
3. طرحریزی(واقعگرایی و کاملکردنی).
4. شکلسازی یا تصویرسازی(احساسی و عقلانی).
نقاشی و فرافکنی
نقاشی به منزله فرافکنی ناهشیار، از آغاز قرن حاضر با هدف شناخت شخصیت و حل مشکلات روانی کودکان، بکار گرفته شده است. همه پرسشهای پنهان، شادیها، اضطرابها، عشقها و ترسهای کودک در نقّاشی بازیافته میشوند. کودک الفاظی را برای بیان احساسات خود در اختیار ندارد و نقاشی از راه رمزهایی مانند: خورشید، آب، درخت یا خانه بدون هیچ قید و بندی به جای او سخن میگوید. درخت، خانه یا آدمک هر یک به منزله تجسم رمزی و ناهشیار شخصیت کودک هستند. نقاشیهای کودک به ما نشان میدهد که وی خود را چگونه میبیند، چگونه متحول میگردد و چگونه با جهان پیرامون خویش مرتبط میشود. [3]
گرچه تجزیه و تحلیل نقاشی و ترسیمات از نظر بالینی حایز اهمیّت است، ولی ارتباط بین نقاشی و شخصیت هنوز کاملا روشن نشده است؛ ولی
امروزه نقاشی به خاطر جایگاه خاصی که در هنرهای تجسمی پیدا کرده است، دارای شان و منزلت خاصی است و کودکان به شیوههای متفاوت نقاشی میکنند و این نقاشی در تشکیل شخصیت و روان کودک اهمیت بسزایی دارد. [4]
[1] . ساطعی،عشرت؛ هنر،کودک،نقاشی، زنجان، نشر نیکان کتاب، 1385، چاپ اول، ص156 و 157.
[2] . دادستان، پریرخ؛ ارزشیابی کودک بر اساس آزمونهای ترسیمی، تهران، نشر رشد، 1384، چاپ چهارم، ص 1 الی4.
[3] . کرمن، لویی؛ نقاشی کودکان، کاربرد تست ترسیم خانواده در کلینیک، منصور و دادستان، تهران، نشر ژرف، 1371، چاپ سوم، ص 178.
[4] . هنر،کودک، نقاشی، ص 164.