می گذارد. قضاوت کردن درباره ی اینکه آیا طرفین ازدواج به نیازها یا آرزوها و خواسته های یکدیگر در مراحل مختلف زندگی توجه می کنند یا نه، مشکل به نظر میرسد. یکی از راه های شناخت افراد، رابطه ی است که آنها با دوستان خود دارند. در شرایطی که رابطه با دوستان شدت زیادی داشته باشد ممکن است رابطه ی زوجی را تحت تأثیر قرار دهد. وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، رابطه ی زوجی برای آنها نسبت به سایر روابط، در اولویت قرار گرفته و به طور طبیعی دیگر روابط آنها در حالت ثانویه قرار میگیرد. اگر این گونه عمل نشود، چالش های ارتباطی زوج عمیق می شود. البته این به معنی حذف یا از بین رفتن سایر روابط زوج ها نیست. وجود سایر روابط اگر دخالت زیادی در رابطه ی زوجی نکنند، برای حفظ سلامت روان زوج و به طبع آن پایداری رابطه ی زوجی ضروری و مفید است. توجه به این مسئله برای زوج تازه ازدواج کرده اهمیتی اساسی دارد. به عنوان مثال زوجی را در نظر بگیرید که حدود ۱۸ ماه از ازدواجشان میگذرد و منتظر تولد اولین فرزند خود هستند. مهمترین مشکل این خانواده این است که مرد خانواده به گونه ای رفتار می کند که انگار ازدواج نکرده است. او ارتباط عمیق و شدیدی با دوستانش دارد و در حقیقت رابطه ی زوجی آنها در حالت ثانویه قرار گرفته است. وقتی که همسر این مرد از او درخواست کرد که بین او و دوستانش یکی را انتخاب کند، مرد به فکر طلاق همسرش افتاد. این مورد نمونه ای دقیق و روشن از ارتباطی است که بر پایه ی ناپختگی مبتنی است. یعنی مرد از نظر عاطفی به پختگی لازم برای تشکیل زندگی زناشویی نرسیده و به همین دلیل، به راحتی تصمیم به طلاق میگیرد. تنش بین فردیت شخص (استقلال و خودمحوری) و قرار گرفتن در یک رابطه ی زوجی که مستلزم توجه کردن به خواسته ها و نیازهای شخصی دیگر است، باید حل شود تا رابطه ی زوج به سمت موفقیت و لذت پیش برود.
انتهای مطلب /