میکند، بلافاصله سرعت خود را کم کرده و با احتیاط کامل از کنار موانع و دستاندازها عبور میکند. سلامت راننده در گرو مشاهده دقیق موانع، تنظیم سرعت، صبر و خویشتنداری وی است وگرنه امکان هرگونه تصادم، اصطکاک و آسیبدیدگی به شدت وجود دارد. اگر در مثال فوق، جاده زندگی جایگزین شود؛ دوره نوجوانی همان بخش خاکی و پردردسر مسیر حرکت اتومبیل است. طبیعی است آنهایی موفق میشوند دست در دست نوجوانان این مسیر را به سلامت و با امید به آیندهای روشن طی نمایند که ضمن شناخت کامل مسیر، شکیبایی و تفاهم پیشه سازند.
با وجود چنین اهمیت و حساسیتی، تا قبل از قرن بیستم، کسی نوجوانی را به عنوان دورهای از مراحل تحول رشد مطرح نمیکرد؛ کودکان بلافاصله بعد از بلوغ به جهان بزرگسالان قدم مینهادند. اما امروزه میدانیم چنین دیدگاهی ناعادلانه است؛ درست زمانی که نوجوان با سرعت بیسابقهای بلوغ جسمانی را میگذراند و درصدد کسب هویت نیز هست، اجتماع از او میخواهد که مستقل باشد، روابطش را تغییر دهد و سازگاری جنسی و آمادگی شغلی داشته باشد. در جامعه امروزی حتی مراسم آیینی به منظور اعلام ورود به جامعه بزرگسالان که در گذشته انجام میشد نیز، به دست فراموشی سپرده شده است؛ چون به نوجوان این حق داده میشود با برخورداری از فرصت کافی برای ایجاد شرایط تحول و پس از کسب آمادگیهای لازم قدم در بزرگسالی بگذارد.
تلاش برای آشنایی با مفهوم نوجوانی و تعریف و تبیین آن نیز از نتایج روانشناختی در گستره جدید تمدن است. مطابق یافتههای روانشناختی، نوجوانی مرحلهای در چرخه تحول روانی است که پس از کودکی به وقوع میپیوندد و دوره تغییرات عمیق و واقعا به منزله دگرگون شدن است. نوجوانی و بخصوص سالهای اول آن، قبل از هر چیز دوران تغییرات جسمانی، جنسی، روانی و نیز تغییر در الزامات اجتماعی است. [1] علاوه بر تغییر یافتن، نوجوان برای مواجه شدن با مسایل زندگی نیز مجهز میشود؛ این با تصمیم برای اتخاذ وضعیتی مشخص و مستقل از بزرگسالان در موقعیتهایی که برای وی به وجود میآید؛ محقق میشود. تغییرات فیزیولوژیک و بروز آثار و صفات جنسی ثانوی تنها اتفاق دوران نوجوانی نیست. تحولات و تظاهرات روانی هم در کنار آن به وقوع میپیوندد. تغییرات جسمی و روانی باعث متحول شدن شخصیت فرد و شکلگیری آن میشود. در نتیجه چنین تحولات عمیقی، نوجوان قدم به دنیای درون خود میگذارد؛ قدرت تفکر را درک میکند و سازشهای دوران کودکی را کنار مینهد. [2]
در تعاریفی که از نوجوانی به عمل آمده است، گذار [3] از کودکی به بزرگسالی با تغییر شرایط جسمی و روانی مشهود است. دایرهالمعارف بریتانیکا، نوجوانی را به عنوان دورهای بین کودکی و بزرگسالی تعریف کرده است: اصطلاح نوجوانی ''adolescence" از کلمه لاتین "adolescere" مشتق شده است که معنای آن رسیدن به بزرگسالی است.
ارسطو سیصد سال پیش از تولد مسیح(ع)، نوجوانان را موجوداتی پرشور و آتشیمزاج تعریف کرده است که آمادهاند خود را به دست غرایز بسپارند. استانلی هال [4] موسس انجمن روانشناسی آمریکا و پدر مطالعه علمی نوجوان، دوره نوجوانی را دوران طوفان و تنش شدید و نیز دوران توانایی فوقالعاده جسمانی، عقلی و عاطفی میدانست. گروهی از روانشناسان معتقدند: نوجوانی با ظهور بلوغ جنسی آغاز میشود و با خاتمه نگرانیها و ناراحتیهای آن خاتمه مییابد. گروهی دیگر نوجوانی را برزخی میان نیاز به وابستگی به بزرگسالان و بینیازی و وابستگی به خویشتن تعریف کردهاند. [5] از دیدگاه هوشی و عقلی، نوجوانی را دوره پیدایش ادراک مفاهیم و افکار انتزاعی تعریف کردهاند. [6] در تعریفی که هاروکس [7] در کتاب نوجوانی خود ارایه کرده است، نوجوان موجودی معرفی شده است که از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از نظر تجربه محدود و از دیدگاه فرهنگی تابع محیط است. همه چیز میخواهد اما نمیداند چه باید بخواهد. فکر میکند همه چیز میداند اما چیزی نمیداند. تصور میکند همه چیز دارد اما در واقع چیزی ندارد. نه از مزایای کودکی بهره میبرد نه از امتیازات بزرگسالی، در رویا و تخیل زندگی میکند اما با واقعیت روبروست.
هویگهرست [8] یکی از روانشناسان پرورشی، نوجوان را با این خصوصیات و آمادگیها تعریف میکند:
میل به آزادی و رهایی از سلطه پدر و مادر، گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر، علاقه به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسوولیت، کوشش در راه تامین مالی و استقلال اقتصادی، گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده، آمادگی برای پیبردن به ارزشهای اخلاقی و معنوی، آگاهی از محدودیتها و تواناییهای خود و دیگران، نیاز به راهنمایی و پیشرفت به سوی کمال. [9]
نوجوانی در تعریفی دیگر، دوره بیسروسامانی روحی قلمداد شده است. زیرا در این دوره فرد دیگر نه جزء کودکان است و نه به درستی بالغ شده است. [10]
ویژگیهایی که در تعاریف نوجوانی مورد استفاده قرار گرفته است، در هشت گروه قرار میگیرد:
گروه 1. نوجوانی یک دوره مهم است: همه دوران عمر مهم است اما برخی از آنها مهمتر از سایرین میباشند. در میان ادوار زندگی، نوجوانی از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا این دوره هم دارای تاثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد میباشد و هم نتایج درازمدت به ارمغان میآورد. توام بودن تاثیرات روانی و تحولات فیزیکی نیز بر اهمیت این دوران میافزاید.
گروه 2. نوجوانی یک دوره انتقال است: نوجوانی عبور از مرحلهای از رشد به مرحله دیگر میباشد با این ملاحظه که آنچه قبلا واقع شده نشانه خود را روی حال و آینده باقی میگذارد. جنبههای کودکانه کنار گذاشته میشود و الگوهای جدید رفتاری و نگرشی جانشین چیزهایی میشود که ترک شدهاند.
گروه 3. نوجوانی یک دوره تغییر است: پنج نوع از تغییرات با شتاب در نوجوانی به وجود میآیند:
اول: توسعه حیات عاطفی که سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی، شدت آن را تعیین میکند.
دوم: احساس بیثباتی به علت سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است.
سوم: تغییراتی که در بدن، علایق و نقشهایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار میرود ایفا نمایند؛ به وجود میآیند.
چهارم: تغییر در ارزشها به گونهای که اهمیت مسایل مهم گذشته جای خود را به مسایل جدیدی میدهد.
پنجم: تغییر به حالت دمدمی، مثلا درخواست و تقاضای استقلال دارند، در حالی که از مسوولیتهایی که همراه با استقلال است، هراس دارند.
گروه 4. نوجوانی یک سن مسالهآفرین است: نوجوانان به دلیل بیتجربگی و عدم پذیرش کمک دیگران، به تنهایی در غلبه بر مسایلشان ناتوان هستند و حل مسایل و مشکلات خود را بیش از انتظارات خود مییابند و تلاششان در غلبه بر مسایل ممکن است به شکست منجر شود. بسیاری از این شکستها نتایج غمانگیزی دارند.
گروه 5. نوجوانی زمان جستجوی هویت است: موقعیت نوجوانان مبهم است. آنها به تدریج با تلاش برای شناختن نقش و توانایی و ارزشها درصدد جستجوی هویت برمیآیند. در این جستجو آنها برای احساس جدیدی که از استمرار و یکنواختی دارند مبارزه جدیدی آغاز میکنند. مبارزه برای جستجوی هویت بر رفتارهای نوجوان اثر میگذارد؛ مثلا آنها را مجبور به کارهای ساختگی میکند، تا بدینوسیله هویت جدیدی برای خود کسب و از آن محافظت کنند.
گروه 6. نوجوانی سن هراس میباشد: در یکسو قالبهای فرهنگی که همچون آیینهای، عکسالعملهای مناسب اجتماع را در خود منعکس میکند از نوجوان میخواهد فردی مرتب، قابل اعتماد و دارای قدرت آفرینندگی باشد و در سوی دیگر بزرگسالان، که مسوول راهنمایی و حمایت از نوجوانان هستند قرار دارند.
گروه 7. نوجوانی زمان آرمانگرایی است: نوجوانان با داشتن آرزوهای غیرواقعی که از آرمانگرایی ناشی میشود، سعی در تغییر وضعیت موجود و بهبود آن دارند. تا اینکه زمانی فرا میرسد که این آرمانگرایی را با افزایش قدرت تفکر عقلانی و توسعه تجارب اجتماعی رها میسازند.
گروه 8. نوجوانی آستانه بزرگسالی است: در سالهای پایان نوجوانی که نوجوانان به بلوغ قانونی میرسند، روی رفتارهایشان متمرکز میشوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند و معتقدند این رفتارها، تصویری دلخواه از آنان به وجود میآورد. [11]
در یک جمعبندی میتوان گفت، بیشتر صاحبنظران نوجوانی را یک حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی میدانند. نوجوان از یکسو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوره کودکی و از دیگرسو شیفته دستیابی به استقلال جوانی و بزرگسالی است. ولی به طور کامل نه این است و نه آن. لذا این دوره دارای طیف وسیعی است که با بخشی از قلمرو کودکی مرتبط شده و در انتهای طیف به جوانی پهلو میزند.
منابع:
[1] ماسن هنری پاول و دیگران؛ رشد و شخصیت کودک، مهشید یاسایی، تهران، نشر مرکز، 1368، ص 634.
[2] منصور، محمود؛ روانشناسي ژنتيك، تهران، سمت، 1384، چاپ ششم، ص 195.
[3] تغییر حالت
[4] hall
[5] هالد، فیلد؛ روانشناسی کودک و بالغ، مشفق همدانی، صفی علیشاه، 1356، ص 295 تا 306.
[6] رالف، موس؛ نظریه بنیادی در مورد نوجوانی، صاحبالزمانی و دیگران، عطایی، 1357، ص 10.
[7] horrocks
[8] havighurst
[9] پارسا، محمد؛ روانشناسی رشد، تهران، بعثت، 1374، ص 214.
[10] بلر و جونز؛ روانشناسی نوجوانی، رضا شاپوریان، نشر تهران، 1375، ص 14.
[11] شرفی، محمدرضا؛ دنیای نوجوان، تهران، تربیت، 1376، چاپ چهارم، ص 47.