منـفي تعليم ديده بودند، سنجـيد و دو مكـانيـزم متفاوت و جالب را در قسـمت جلـويي مـغز اين افراد نشـان داد.
ايـن تحقـيـق ميتواند بـه متخصصين روانشناسي و عصبشناسي بـالينـي كـمك كنـد تا روشهاي درماني جديدي براي افرادي كه قادر به سركوب خاطرات تلخ و ناراحتكننده خود نيستند و به كساني كه مشكل آنها با بيماريهاي اختلالات استرس، ترس مفرط، افسردگي، اضطراب و سندرم وسواس در ارتباط است، ابداع كنند. دكتر يوري استنليچاپمن محققارشد اين تحقيق ميگويد: «طي مرحله تمريني اين تحقيق، از شركتكنندهها خواسته شد 40جفت مختلف تصوير را به ذهن بسپارند كه هر جفت از آنها يك صورت انساني و يك تصوير اخلالگر ناراحتكننده مثل يك تصادف اتومبيل، يك سرباز زخمي، يك صحنه قتل وحشيانه يا صندلي الكتريكي ساخته شده بود.
بعد از بهخاطرسپاري هر جفت، از شركتكنندهها خواسته ميشد به طريقي خاص به عكسها نگاه كنند و از آنها MRI گرفته ميشد اما اين بار فقط تصاوير صورتهاي انساني به آنها نشان داده ميشد و اين خودشان بودند كه ميتوانستند تصميم بگيرند به تصوير اخلالگر فكر كنند يا نكنند.»در نهايت اين آزمايش حالت جالبي را نشان داد: «اسكنهاي مغزي گرفته شده در طي اين تحقيق نشاندهنده هماهنگي سركوب حافظهاي بود كه در قشر جلويي مغز ايجاد ميشود.» تيم تحقيق كشف كرده است كه دو قسمت خاص از قشر جلويي مغز، هيپوكامپ و آميگدالا، كه در يادآوريهاي تصويري رمزگذاري حافظه و بازيابي و بازده احساسي دخيل هستند، در كنار هم براي سركوبي خاطرات كار ميكنند. اين نتايج نشان ميدهد كه سركوبي خاطرات، حداقل در افراد غير-روانپزشكي، تحتكنترل بخش جلويي مغز، اتفاق ميافتد.
اين تحقيق نشان داده است كه شركتكنندهها روي خاطرات احساسي خود خوب تسلط داشتهاند و با بستن يك قسمت خاص از آن خاطرات، كاملا ميتوانستند پروسه بازيابي برخي خاطرات خاص را متوقف كنند. محققان تصور ميكنند كه سركوبكردن خاطرات ميتواند يك ويژگي كاملا مثبت باشد. دكتر چاپمن خاطرنشان ميكند: «مشخص نيست كه يك خاطره احساسي بسيار آسيبزا مثل يك تصادف شديد، تا چه حد خود را در مغز انسان نشان ميدهد. مواردي هم وجود دارد كه ممكن است فرد براي سركوبكردن يك خاطره خاص، نياز به هزارانبار تمرين داشته باشد.»