1- کاهش وزن
2- انتخاب شغل بهتر
3- مواجه شدن با هراسها
4- افزايش اعتماد به نفس
5- بهبود زندگى عشقى
6- احساس افسردگى کمتر و رضايتمندى بيشتر از زندگى
7- يادگيرى مهارتهاى کنار آمدن با استرس در محيط کار
8- رها کردن خود از گذشته
اينها برخى از موضوعات پيچيدهاى هستند که مردم معمولاً با آنها مواجهند. ممکن است بعضى از آنها در ليست شما هم قرار داشته باشند. براى بسيارى از مردم، تغيير، بسيار دشوار و چالش برانگيز است به اين جهت، آنها ليست تغييرات مورد نظرشان را هر سال با خود به سال بعد مىبرند.
چگونه يک فرد مىتواند زندگيش را تغيير دهد هنگامى که از قدرت ارادة او کارى ساخته نيست؟ هنگامى که اراده شکست مىخورد به کجا بايد پناه برد؟ مردم غالباً در اين مواقع به روانشناس، مشاور يا مددکار اجتماعى مراجعه مىکنند تا به آنها در انجام تغييرات مورد نظرشان کمک کنند. اين متخصصان مىتوانند به هدايت فرايند تغيير در آنها بپردازند و کمک کنند تا آنها منابع درونى خود را براى انجام تغيير مورد نظر بسيج کنند.
امّا پيش از آن که ليست تغييرات خود را نزد درمانگر ببريد، دو نکتة کليدى هست که بايد در نظر بگيريد.
نخست اين که تمام رويکردهاى درمانى يکسان نيستند و دوم اين که رويکرد خود فرد به انجام مشاوره، به مقدار زيادى تعيين کننده ميزان موفقيتش خواهد بود.
در طول سالهاى متمادى، روشهاى مشاوره بسيارى براى کمک به مردمى که خواهان تغيير در زندگيشان مىباشند به وجود آمده است. برخى از روشهاى درمانى صرفاً رفتار فرد را مورد توجه قرار مىدهند و برخى ديگر، طرز تفکّر يا تخليه احساسات را. برخى روشها مدتى طولانى را صرف شنيدن حرفهاى مراجعه کننده مىکنند بدون آن که بازخوردى دهند، در حالى که برخى روشهاى ديگر به تحليل و توضيح تمام جنبههاى زندگى فرد مىپردازند. اکنون پژوهشهاى بيشترى براى تعيين اين که چه چيزى در کمک به مردم براى ايجاد تغييرات مثبت در زندگيشان موثرتر است صورت گرفته است. روشهاى درمانى جديدى نيز مورد آزمايش قرار گرفتهاند و اثربخشى بيشتر آنها نسبت به روشهاى قبل به اثبات رسيده است. دو تا از اثربخشترين روشها عبارتند از EMDR (شکلى از رواندرمانى با هدفِ پرداختن به خاطرههاى ناگوار، کاستن تأثيرات بلند مدّت آنها و کمک به بيمار در ايجاد و توسعه سازوکارهاى انطباقى بيشتر.)و تمرکز تجربى (در رواندرمانى، منظور از تمرکز، يعنى نگاه داشتن توجه باز و بدون قضاوت فرد به چيزى که مستقيماً تجربه مىشود امّا هنوز به کلام در نيامده است).
همانطور که گفته شد، دومين نکته کليدى در مراجعه فرد به رواندرمانگر، رويکرد خود او به انجام مشاوره است. چند سال پيش، دکتر اوجين گِندلين پژوهشى براى تعيين اين که چه چيزى مشاوره را اثربخش مىسازد، انجام داد. مهمترين و تکاندهندهترين کشف او اين بود که رويکرد خود فرد به انجام مشاوره و چگونگى پرداختن به مسالهاش در حين مشاوره مىتواند نشانگر موفقيت يا عدم موفقيت مشاوره باشد. او موفق شد چند عامل مشترک را در بين کسانى که مشاورههاى موفقيتآميزى داشتند شناسايى و تعيين کند:
1- توجه به اين که بدن چگونه مشکل را حس و تجربه مىکند.
2- تمايل به گوش سپردن به بازخوردهايى که ذهن براثر آن حسها مىدهد.
3- مهارت در تشخيص معنى نهفته در آن پيامهاى بدنى.
اين توانايىها در بين کسانى که بيشترين موفقيت را در مشاورهها به دست آوردهاند مشاهده شده است. دکتر گندلين پس از تعيين اين عوامل، توانست به دانشجويان روانشناسى بياموزد که با گوش دادن به هزاران نوار صوتى جلسات مشاوره به تشخيص آنها بپردازند. بدين ترتيب دانشجويان قادر بودند پيشبينى کنند که چه کسى در ايجاد تغييرات مورد نظرش موفق خواهد شد. دکتر گندلين نهايتاً توانست به مردم بياموزد که چگونه به شيوة موفقترين افراد به مشاوره با روان درمانگر روى آورند.
ترجمه: کلينيک الکترونيکي روانيار
منبع
"How To Change Your Life, Steve B. Reed, L. P. C., L. M. F. T.,,
http://www.psychotherapy-center.com