عُمده در اين نامهها مربوط به اين است که چطور ميتوان به کسي که همسر آيند? شان ميشود اعتماد کرد و به حرفها و وعدههايش اطمينان داشت؟ تعدادي از اين خوانندگان از کابل و شهرهاي ديگر و تعدادي حتی از ايران و جاهاي ديگر تماس گرفته اند. من با آنکه براي هر کدام شان جداگانه
پاسخ دادهام، ولي تصميم گرفتم نظر به اهميت موضوع و اين که شايد اين مسأله براي خوانندگان ديگر نيز مهم باشد، چند نکته عمده را دراينجا با تمام خوانندگان در ميان بگذارم.
پُرسش عمده اين است: چگونه ميتوان به شخصي که به قصد ازدواج با ما دوست ميشود، يا به خواستگاري ميآيد، يا به خواستگاري آمده است، اعتماد کرد؟
براي اينکه اين موضوع شکافته شود، نياز است تا به چند موضوع توجه کنيم:
يکم: بسياري از دختران افغان متأسفانه قدرت انتخاب چنداني ندارند و صحبت کردن در بار? فرصت و قدرت شان در گزينش همسر آينده تا حد زيادي ايده آل است. با آنهم تعدادي از آنها در خانوادههاي زندگي ميکنند که فرصت ابراز نظر را بصورت مستقيم يا غيرمستقيم براي شان ميدهند. يا هم تعدادي از آنها بيرون از کشور زندگي ميکنند و شرايط طوري شکل گرفته که فرصت تصميمگيري براي يکتعداد از دختران خانوادههاي افغان مساعد شده است. بنابراين، مخاطب من در اينجا همين تعداد اند.
دوم: ماهيت اعتماد در روابط دوستانه و عاديِ ما با اعتماد به شخصي که قرار است شريک زندگي يک زن گردد زياد تفاوت ندارد، ولي جدّيت و اهميت آن بيشتر است. شما شايد بتوانيد بعد از اينکه اعتماد خود را به يک آشنا از دست داديد، مشکل را بشکل سادهتر و راحتتري يکسره کنيد و يا کاملاً با او قطع رابطه کرده و آشنايي را خاتمه ببخشيد، ولي اين کار بعد از اينکه يک زندگي مشترک شکل گرفت به اين سادگيها نيست.
سوم: بصورت ساده، اعتماد يعني باور و اتکاء به کسي که بر اساس آنچه از او انتظار ميرود عمل کند. بدون مقدارِ کم يا زياد اعتماد، ماشين روابط اجتماعي از کار ميافتد. يک رابط? بااعتماد از همان ابتداي کودکي بين کودک و والدين، بخصوص مادر، شکل ميگيرد و هر قدر اين رابطه مستحکمتر و بااطمينانتر باشد، به همان اندازه در ساختار شخصيت کودک و استحکام رابط? خانوادگي و اجتماعي موثرتر است. کودکاني که رابطه پُراطمينان و مُحکمي با والدين خود ندارند، ممکن است در بزرگسالي در اعتماد کردن به ديگران مشکل داشته باشند. نظر به اينکه اعتماد يکي از پايههاي حياتي روابط اجتماعي است، زندگي براي همچو افراد با چالشهاي متعددي همراه است.
حالا فرض را بر اين بگذاريد که شما در موقعيتي قرار گرفته ايد که بايد شريک آيند? زندگي خود را انتخاب کنيد و دغدغ? اين را داريد که مبادا انتخاب تان درست نباشد، يا اينکه چطور ميتوان به حرفهاي شخص مقابل اعتماد کرد. شما بهتر است در اين موارد به اين نکات توجه کنيد:
يک: معلومات خود در رابطه به فرد مورد نظر را کامل کنيد. در رابطه به عادتهاي شخصي او تحقيق کنيد. آيا تا بهحال به آنچه گفته، عمل کرده است؟ رفتارش مطابق گفتارش است؟ وقتي وعده ميدهد، به وعد? خود وفا ميکند يا بهانه ميآورد؟
دو: روابط بين خانوادگياش چطور است؟ اعضاي ديگر خانواده با او چگونه رفتار ميکنند؟ اين افراد، بين خود چگونه رفتار ميکنند؟ اين رفتار مبتني بر اطمينان، اعتماد، و احترام است؟ آيا خوشبيني يا بدبيني بيش از حد وجود دارد؟ بيرون از داير? خانواده، ديگران راجع به اين شخص و فاميل او چه نظر دارند؟ دوستانش چه ميگويند؟ جمعآوري اين معلومات بدون «تعارف»هاي معمول باشد (مثلاً وقتي يکي از دوستان آن شخص مي گويد «او آدم خوب است»، به اين جواب اکتفا نکنيد و خواهان گرفتن جزيياتِ بيشتر شويد) و افرادي را که از آنها معلومات ميگيريد به نوعي تشويق کنيد تا نظر خود را صادقانه ابراز کنند.
سه: خود شما درين مورد چه فکر ميکنيد؟ يک بار بنشينيد و با خود صادقانه مسأله را بررسي کنيد. با آنکه دوست داشتن معمولاً مخلوطي از عاطفه و شناخت است، کوشش کنيد تا يک بخش بر بخشي ديگر زياد غلبه نکند، يعني بخش عاطفي/احساسي بر بخش تعقلي و برعکس. داخل شدن در يک رابط? درازمدتي چون ازدواج نبايد تنها مبتني بر احساسات باشد، چون احساسات شورانگيز بخواهي نخواهي بعد از چند سال اول زندگي مشترک تا حد زيادي فُروکش ميکنند، ولي اين ويژگيهاي شخصيتي پايداري چون صداقت، سخاوت، راستگويي، وفاداري يا برعکس آنها اند که باقي ميمانند.
چهار: فراموش نکنيد که اعتماد کردن معمولاً با مقداري خطر يا ريسک همراه است. شما هيچزماني – تأکيد ميکنم هيچزماني – نميتوانيد موفقيت صد در صد يک رابطه را تضمين کنيد، نه براي خود و نه براي ديگران. فُرمول خوشبختي يک شخص لزوماً براي شما يا دوست شما کار نميدهد و برعکس از شما شايد براي ديگران کارآمد نباشد. اين بدين معنا نيست که احتياط لازم را نکنيد و بگوييد «چون من نميتوانم موفقيت اين رابطه را تضمين کنم پس چارهاي جز خطرکردن ندارم.» موضوع اين است که اگر شما بخواهيد بدون پذيرش اندکي خطر به پيش برويد، براي تان بسيار مشکل است تا قادر به انتخاب همسر زندگي خود شويد. انسانها با گذشت روزگار کم يا زياد تغيير ميکنند و به همين شکل، اهميت و ماهيت رابطهها نيز ميتوانند دچار دگرديسي يا تغيير شوند.
پنج: شناخت خود از طرف مقابل را بيشتر کنيد. در بند دوم گفتم که معلومات خود راجع به او و خانوادهاش را بيشتر کنيد. ولي اگر امکان دارد مدتي با او نشست و برخاست داشته باشيد، با هم گفتگو کنيد، تبادل نظر کنيد، رفتارش را در جريان ديدارها در نظر داشته باشيد (البته اگر تنظيم همچو ملاقاتهايي برايتان امکانپذير است.) معمولاً زنان حس الهامگيري خوبي دارند که اگر بهگون? دقيقي از آن استفاده کنند، متوجه ميشوند که طرف مقابل با آنها صادق است يا فريبکاري ميکند.