روانشناسان براساس آزمایشها و تجربههای گوناگون دریافتهاند که تا یادگیرنده شخصا آمادگی لازم را نداشته باشد نمیتواند چیزی را بیاموزد. در واقع شرایط لازم یا آمادگی شاگرد برای یادگیری، یکی از بنیادیترین پایههای یک آموزش و پرورش پویا و پیشرو است. زیرا اکثر روانشناسان آمادگی را کیفیتی میدانند که لازمه آن، رشد مطلوب بدنی و روانی یادگیرنده است. [1] عوامل زیادی در یادگیری موثر هستند که عبارتند از:
1- هدف
هدف، یکی از شرائط بنیادی و موثری است که موجب برانگیختن شاگردان به یادگیری میشود. وقتی شاگردی به خوبی بداند که هدف از آموختن یک ماده درسی چیست، علاقه او به یادگیری افزایش مییابد و کوشش او دو چندان میشود. شیوههایی که برای رسیدن به هدف برگزیده میشوند را میتوان دلیلی بر شدت و درجه علاقه شاگردان دانست. [2]
2- انگیزش
هر کس فعالیتی را دوست داشته باشد به آن گرایش پیدا میکند. لذا طبیعی به نظر میرسد که انسان بعضی چیزها را دوست داشته و از بعضی چیزها نیز متنفر باشد. مساله انگیزش میتواند قلب یک برنامه تربیتی سالم در اجتماع باشد. تحریک برای یادگیری ضروری است و میتواند زمینهساز رفتار اصلی نیز باشد که شرط و عامل عمده یادگیری است. وجود انگیزه نه فقط برای آغاز یادگیری لازم است بلکه جهت ادامه و تقویت آن و حل مشکلاتی که به وجود میآید و یا کاربرد آموختهها در اوضاع تازه، لازم میشود. [3]
3- رشد طبیعی و آمادگی
منظور از رشد طبیعی یا رسش، یک رشته دگرگونیهای رشد بدنی و روانی است که بر اثر وراثت و مرور زمان پدید میآید و یادگیری در آن دخالتی ندارد. اما باید دانست که رشد طبیعی هر شاگرد در هر دوره سنی تاثیر خاصی در یادگیری او دارد. در واقع رشد طبیعی بیانگر این امر است که یادگیرنده برای نوعی آموختن یا قبول مسئولیت به آن درجه از رشد بدنی و روانی رسیده است که میتواند کار خاصی را انجام دهد. روانشناسان معتقدند که رفتارهای آدمی بر اثر رشد طبیعی و یادگیری به دست میآیند یا دگرگون میشوند. رشد طبیعی که زمینهساز یادگیری است برای دست یافتن به یک هدف نهایی بهکار میرود و باید از مرحلههای مختلفی بگذرد. [4] آمادگی شرط مهم فراگیر است؛ یعنی اینکه فرد رشد کافی در زمینههای مختلف داشته باشد و هنگامی فرد میتواند افکار، عادات و مهارتهای معینی را بیاموزد که در زمینه بدنی، اجتماعی و از نقطه نظر عقلانی عواطف از رشد متناسبی برخوردار باشد. اصل آمادگی سنی فقط برای کودکان نیست، بلکه برای نوجوانان و جوانان نیز است. [5]
4- هوش
یکی دیگر از عوامل موثر در یادگیری، هوش است. با وجود پژوهشهای فراوانی که درباره هوش صورت گرفته و اهمیتی که هوش در مسائل یادگیری داراست هنوز یک تعریف جامع و قابل پذیرش برای همه روانشناسان وجود ندارد. [6]
5- حافظه
پس از هوش، حافظه یکی دیگر از عوامل یادگیری و بازیافت مطالب است. وقتی محرکی از طریق حواس وارد دستگاه عصبی میشود، از طریق حافظه کوتاهمدت و به یاری توجه و تکرار به حافظه درازمدت سپرده میشود. [7]
6- اهمیت توجه
در اکتساب و یادگیری، توجه نقش بسیار موثر و کارسازی را به عهده دارد. بدین معنا که میزان یادگیری و حفظ مطالب به درجه شدت توجه بستگی دارد. هر چه توجه بیشتر باشد یادگیری و بازیافت آن زیادتر خواهد بود. توجه به معنای دقیق کلمه عبارت است از تمرکز دادن همه نیروهای حسی فرد به دادهها یا دروندادههای اطلاعاتی است که از دو مرحله تشکیل یافته است.
مرحله نخست شامل تمرکز دادن یادگیرنده به همه جنبههای برجسته و نمایان آن چیزهایی است که او باید بیاموزد یا مسالهای که باید حل کند. مرحله دوم توجه، حفظ تماس با کیفیتهای برجسته کار یا مساله است. [8]
7- پاداش و تقویت
در نظریههای محرک – پاسخ و گونههای مختلف آنها، هنگامی رابطه میان محرک و پاسخ برقرار میشود که یک عامل تقویتی یا پاداش در کار باشد. این پاداش برای جانوران و کودکان آدمی بیشتر مواد خوراکی و برای بزرگسالان به صورتهای دیگری جلوه میکند. در این دسته از نظریهها اگر پاسخی که بر اثر بروز محرک ایجاد شده است به وسیله پاداش یا عامل تقویتی تحکیم نشود پس از مدت اندکی از بین میرود و انتظار ایجاد هیچگونه رفتاری را نمیتوان داشت. [9]
8- تنبیه و اضطراب
تنبیه را بعضی از روانشناسان تربیتی به عنوان یک عامل موثر در یادگیری بهکار میبرند. اما این عامل از دیدگاه روانشناسان یک تقویتکننده منفی است و به اهمیت و تاثیرگذاری آن چندان اعتماد نیست. در واقع چون یادگیرنده از حضور تقویت منفی در صحنه یادگیری دلخوش نیست، برای دور نگهداشتن آن میکوشد پاسخی بدهد که حضور تقویت منفی لزومی نداشته باشد. همان طور که پاداش باید بیدرنگ پس از رفتار مطلوب داده شود، تنبیه نیز باید هر چه زودتر بهکار رود تا نتیجهبخش باشد. به این سبب اگر بخواهیم تنبیه کارساز باشد باید با سنجیدگی و هوشمندی انجام پذیرد. زیرا تنبیه نابجا و نادرست به جای اینکه موثر واقع شود، ممکن است نه تنها بیتاثیر، بلکه زیانآور هم باشد. [10]
9- تمرین و پرآموزی
تمرین عبارتست از تکرار آموختهها به منظور یادگیری بهتر و پایاتر است. رفتارگرایان معتقدند که تمرین پیوند بین محرک و پاسخ را تثبیت میکند. اگر بخواهیم تمرین در پیشرفتهای درسی موثر باشد به اعتقاد درویل [11] باید به موارد زیر توجه نمود:
· راهنمایی در آغاز کار و آگاهی از ارتباط اجزای درس با یکدیگر
· اطلاع از کارکرد و پیشرفت خود
· متناسب بودن زمان تمرین
· متناسب بودن طول دوره تمرین
· اهمیت تمرین سراسری: در تمرین سراسری اجزای یک واحد آموزشی با هم ارتباط پیدا میکنند و یک مجموعه یا معنا، شادیبخش و کارساز را به وجود میآورند.
· اجرای تمرین در شرایط طبیعی محیط. [12]
10- تجربیات قبلی
پایه و اساس فهم و بصیرت، ادراک حسی و یادگیری تجربیات قبلی است. آمادگی فرد نیز در حد زیادی از تجربیات قبلی متاثر است که در برخورد با محیط و سازگاری با آن، تجربیات حسی به کمک فرد میشتابد. فهم و بصیرت هنگامی حاصل میشود که فرد برای درک ارتباط میان اجزای یک امر یا یک موقعیت از تجریات گذشته خود استفاده نماید و آن تجربیات را در عمل مورد استفاده قرار دهد. [13]
1. محمد، پارسا؛ روانشناسی یادگیری، تهران، پیام نور، 1385، چاپ چهارم، ص 6.
2. همان، ص 6.
3. ابوالقاسم، اکبری؛ روشهای مطالعه، تهران، فیض کاشانی، 1382، ص 93.
4. روانشناسی یادگیری، ص 7.
5. روشهای مطالعه، ص 90.
6. روانشناسی یادگیری، ص 8.
7. همان، ص 10.
8. همان، ص 11.
9. همان، ص 11.
10. همان، ص 12.
11.Derville
12. روانشناسی یادگیری، ص 13.
13. روشهای مطالعه، ص 90.