هستند. برخی از تحقیقات نشان داده است که زنان حرکات چهرهای بیشتری نشان میدهند. در کاربرد زبان، زنان صدایی رنگارنگتر و خوشآهنگتر از مردان دارند. آنها طنین صدای خود را تغییر میدهند و دامنه تغییر طنین آنها بیشتر است. این تفاوتها در توانایی ارسال قرینهها ظاهرا آموختنی است. زیرا تحقیقات تفاوتی در ارسال پیامهای غیرکلامی بین کودکان پسر و دختر پیشدبستانی نشان نداد.
برخی از محققان معتقدند که مردان و زنان قواعدی را میآموزند که به کمک آنها عواطف خود را به شکل متفاوتی نمایش میدهند. مثلا نشان دادن عواطف برای زنان قابل قبول، ولی برای مردان قابل قبول نیست. [4] تحقیق لافرانس [5] و کارمن [6] آموختنی بودن شیوه رفتار غیرکلامی را تایید میکند. آنان دریافتند که افرادی که دوجنسیتی [7] هستند، یعنی در مقیاس زنانگی و مردانگی نمره بالایی نگرفتهاند، مخلوطی از رفتارهای غیرکلامی زنان و مردان را بروز میدهند. مثلا مردان دوجنسیتی وقتی صحبت نمیکردند، تبسم میکردند و وقتی صحبت میکردند بیشتر به مخاطب خود خیره میشدند؛ دو صفاتی که مخصوص زنان است. زنان دوجنسیتی سخن مخاطب را بیشتر قطع میکردند و فاصله مکثهای صحبت خود را بیشتر با اصواتی مانند آ..آ..آ پر میکردند؛ صفاتی که مخصوص مردان است. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که رفتار غیرکلامی از مفاهیم مردانگی و زنانگی و همینطور از نقشهای جنسیتی آموخته میشود.
به نظر میرسد که زنان پیامهای غیرکلامی را بهتر از مردان تعبیر و تفسیر میکنند. تفاوتهای جنسی در خواندن پیامهای غیرکلامی، برخلاف تفاوتهای موجود در فرستادن این پیامها، خیلی زود ظاهر میشوند. هاویلند [8] و مالاتستا [9] تحقیقات انجام شده در این زمینه را بررسی کردند و نشان دادند که زنان نسبت به مردان بیشتر و به مدتی طولانیتر به دیگری خیره میشوند. همچنین زنان به وضوح، حافظه بهتری برای به خاطر سپردن چهره دارند که این در جوانترین آزمودنی نیز به خوبی دیده میشد. این تفاوتهای جنسی از همان اوایل کودکی تا بزرگسالی در دو جنس دیده میشود. محققان همچنین مشخص کردند که مردان کلام زنان را بیشتر قطع میکنند در حالی که زنان کمتر کلام مردان را قطع میکنند. زنان بیشترین سوالات را میپرسند، ولی کمتر در تعیین محتوای مکالمه نقش دارند. همچنین آنها بیش از مردان لبخند میزنند. [10]
تحقیقات نشان میدهد که انسانها در میزان ابراز هیجانها تفاوتهای بسیاری با هم دارند. تحقیق فریدمن [11] و همکارانش در سال 1980 نشان داد که دانشجویانی که در ابراز هیجانی نمره بالا گرفتهاند به پرسشهایی نظیر آیا تاکنون در یک نمایش نقش عمده بر عهده داشتهاید، پاسخ مثبت دادند. آنها در تحقیق دیگری نمرههای آزمون ابراز هیجانی را با موفقیت در چندین شغل سنجیدند. آنها دریافتند که در میان پزشکان افرادی که در این آزمون نمره بالا گرفتند در میان بیماران مشهورترند. همچنین فروشندگان اتومبیل که نمره هیجانی بالا گرفتهاند در عمل اتومبیلهای بیشتری به فروش میرساندند. ابراز هیجانی با سازگاری روانی نیز مرتبط است. مهم نیست که فرد از لحاظ ابراز هیجانی در سطح بالا یا پایین باشد، بلکه میزان اهمیت و توجهی که به ابراز هیجانهای خود میدهد مورد توجه است. بنابراین، هم افرادی که مایلند همیشه هیجانهای خود را آشکارا ابراز کنند ولی در عمل نمیتوانند و هم افرادی که هیجانها را بیپرده ابراز میکنند اما ترجیح میدهند آنها را مخفی نگهدارند، دچار دوسوگرایی شدید میشوند. [12]
یافتههای تحقیقی گواه بر این است، به هر میزانی که افراد در ابراز هیجانها دچار دوسوگرایی میشوند، به همان میزان مشکلات روانی بیشتری را پیش رو خواهند داشت. مطالعات کتز [13] و کمبل [14] در این زمینه نشان داد که هرچه دوسوگرایی در دانشجویان شدیدتر بود، خلق منفی و تنیدگی [15] گزارش شده بیشتر بود. نتایج یافتهها نشان میدهد که هر چه دوسوگرایی در افراد بیشتر باشد، احتمالا تجارب منفی بیشتری را در زندگی تجربه خواهند کرد. در نتیجه، شدید یا خفیف بودن ابراز هیجانات حد و مرز مشخصی ندارد، بلکه بستگی به زمینههای اجتماعی خاص خود دارد. [16]
[1] . Buck
[2] . Miller
[3] . Caul
[4] . کریمی، یوسف؛ روانشناسی اجتماعی، تهران، ارسباران، 1384، چاپ چهاردهم، ص 349.
[5] . La France
[6] . Carmen
[7] .Androgynous
[8] . Haviland
[9] . Malatesta
[10] . آذربایجانی، مسعود و دیگران؛ روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت، 1387، چاپ سوم، ص 56.
[11] Friedman
[12] . روانشناسی اجتماعی، ص 350 و 351.
[13] Katz
[14] Cambell
[15] . Stress
[16] . روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص 57.