شده توسط زن و مرد در ابعاد مختلف با هم همبستگی دارد. رضایت شغلی با رضایت زناشویی، رضایت شخصی، رضایت خانوادگی و سلامت روانی رابطه دارد(بیکر و اسکات ، ۱۹۹۲). همچنین کیفیت زندگی این زوج ها به دلیل وضعیت مالی نسبتاً خوب ناشی از دو درآمد، برای زن و شوهر مطلوب است. برای زن، اشتغال تأمین کننده ی بسیاری از نیازهایش از جمله مشغله ی کاری، تنوع و چالش انگیزی و قدرت است که ممکن است نقش خانه داری با همه ی اهمیتش برآورده نکند. در دیدگاه مردان، اشتغال زن به معنای ایفای نقش ها و تعهدات غیرسنتی است. در این ازدواج ها مرد به دلیل این که به تنهایی مسؤولیت تأمین مالی خانواده را عهده دار نیست کمتر احساس فشار روانی دارد. این شیوه ی زندگی بر کیفیت روابط زناشویی نیز اثر مثبت دارد زیرا در این ازدواج ها تعامل بیشتری بین زن و مرد در قدرت و تصمیم گیری وجود دارد. تصمیم گیری های مشترک باعث احترام بیشتر زن و شوهر نسبت به یکدیگر شده و آن دو را با هم نزدیکتر می کند. هردوی آنها به دلیل این که رابطه ای منصفانه را تجربه می کنند احساسی ارزشمندی و شایستگی دارند (سکاران، ۱۹۸۶). البته گاهی اوقات که زنان دارای مشاغلی هستند که از نظر فکری و مالی رضایت بالایی را برای آنها ایجاد می کند انگیزه ی کمتری برای
ازدواج دارند. همچنین استقلال مالی، استقلال زن را در ازدواج کردن و تمایل او را به حل مشکلات زناشویی افزایش می دهد. به طورکلی زنان شاغل دیرتر ازدواج میکنند. رضایت زناشویی برای زنانی که با انتخاب و اختیار خود کار می کنند، بالاست. مردانی که همسرشان شاغل است در صورتی رضایت زناشویی بالایی دارند که از شغل همسر خود راضی باشند. اکثر مردها ترجیح میدهند اگر همسرشان شاغل است، کار نیمه وقت داشته باشد. زنان در صورتی که از زندگی زناشویی خود رضایت نداشته باشند، ساعات طولانی تری کار میکنند. این زنان فشار و تعارض نقش شدیدتری را تجربه می کنند (وویدانف ، ۱۹۸۵). در زوج های هردو شاغل، زن و شوهر زمانی از زندگی زناشویی رضایت دارند که شوهر در کارهای خانه با زن همکاری کند. در این ازدواج ها اگر زن و مرد از زن انتظار ایفای نقش سنتی را در خانه داشته باشند، رضایت زناشویی به دلیل فشارهای سنگین وارد شده بر زن، کاهش مییابد (لوئیک، ۱۹۹۲). زمانی که زن شغل خود را قبل از ازدواج شروع کرده، زن و شوهر رضایت زناشویی بالاتری را نسبت به ازدواج هایی دارند که زن شغل خود را پس از ازدواج شروع کرده است. نهایتا، توجه به این نکته ضرورت دارد که زوج های هردو شاغل با مسائل هویتی نیز مواجه هستند. به دلیل این که احتمال دارد نقش های جنسیتی و ارزشی های درونی شده با نقش های غیرسنتی زن و شوهر در
تعارضی باشند، گاهی ابهام نقش و هویت در آنها ایجاد می شود. البته از نظر روابط جنسی، زوج های هر دو شاغل مشکلات کمتری را نسبت به ازدواج های سنتی دارند (اوری-کلارک، ۱۹۸۶). از نظر استرینگر، توجه به بعضی عوامل در موفقیت و رضایت روابط زن و شوهر هر دو شاغل تأثیرگذار است. زوج هایی که نسبت به مشاغل خود احساس تعهد میکنند، رضایت زناشویی بیشتری را تجربه می کنند. این زوج ها انعطافپذیر هستند و تصمیماتی می گیرند که مورد رضایت هردوست. این زوج ها خود را با شغل یکدیگر سازگار می کنند و به همین دلیل علایق و اوقات فراغت مشترکی را برای رسیدن به شکوفایی ایجاد میکنند. زوج های شاغلی که وقت بیشتری را با هم می گذرانند و درباره ی محدودیت های خود واقع بین هستند، رضایت زناشویی بیشتری را تجربه میکنند.
روابط زن و شوهر شاغل را میتوان بر حسب شغل و مراحل زندگی توصیف کرد. هال و سکاران مشاهدات خود را اینگونه بیان می کنند: " اول: زوج ها در ابتدای شاغل شدن بیشتر خانواده هایشان را قربانی شغلی میکنند. ولی در سال های میانی اشتغال، خانواده در اولویت قرار می گیرنا۔. دوم: تعارضی بین شغلی و خانواده در مراحل اولیه ی اشتغال متوسط و در سال هایی میانی اشتغال بیشتر و در اواخر اشتغال کمتر است. گاهی زوج ها درست بر طبق خواسته ها و انتظارات جامعه و خانواده عمل نمی کنند. مثلا در یک زمان خاصی که انتظار میرود بچه دار نمی شوند. زوج هایی که دیر ازدواج می کنند با جدول زمانی فرهنگی همخوان نیستند. مشکل زمانی ایجاد می شود که یکی از اعضای زوج (زن
یا شوهر) برای شغل خود اولویت قائل است و دیگری خانواده را در اولویت قرار می دهد. زمانی که زمینه های کاری زن و شوهر مشابه است و فرزند نیز ندارند، هماهنگی بین آنها بیشتر است.
هال چهار نوع زوج را بر حسب میزان درگیری در شغل و خانه .
1-انطباقی دهنده. در این نوع ازدواج ها زن و شوهرها، اولویت هاى متفاوتی دارند. برای یکی خانواده و برای دیگری شغل اهمیت بیشتری دارد.
2-متضاد. در این نوع زوج ها، زن و شوهر هر کدام درگیر کار و شغل خود هستند و از دیگری می خواهند که به وضعیت و امور خانواده رسیدگی کتل
3- ماهرانه. هر یک از زن و شوهر به طور ماهرانه هم به کار و هم به خانواده رسیدگی میکنند.
4-متحد . در این نوع زوج، زن و شوهر هردو برای شغلی و خانواده اهمیت قائل هستند.
در بین چهار نوع زوجی که مطرح شد، گروه ماهرانه بیشتری سطح فشار روانی را تحمل میکند و گروه متحد و انطباق دهنده از حداقل سطح فشار روانی برخوردار هستند (نوابی نژاد، ۱۳۷۸).
منابع استرسی و تعارضش در سبک زندگی زوج های هردو شاغل در زندگی زوج های هردو شاغل انواعی از تعارضی های خانوادگی و کاری
وجود دارد که تنیدگیهای شغلی، فشار کاری زیاد، تعارض نقش، مشکلات مربوط به مراقبت از کودک، نگهداری از بزرگسالان و مسائل مربوط به تعادل بین شغل، خانواده و نیازهای شخصی، از جمله ی آنها هستند. فشار روانی دارای کیفیتی قابل انتشار است و میتواند از یک جنبه به جنبه های دیگر زندگی سرایت کند (بولگر و دیگران، ۱۹۸۹). تعارضی های کاری و خانوادگی هنگامی به وجود می آید که فشارهای مربوط به نقش و انتظارات در کار و خانواده با هم ناهمگون باشند. مانند زمانی که حضور در یک نقش، مشارکت در نقش دیگر را غیرممکن میسازد. به طورکلی تعارضی های کار و خانواده را میتوان به سه دسته ی کلی تقسیم کرد: تعارضی های مبتنی بر زمان، تعارضی های مبتنی بر فشار روانی و تعارضهای مبتنی بر رفتار(گرین هاوس و دیگران، ۱۹۸۷). تعارضی های مبتنی بر زمان به این نکته برمیگردند که چگونه زمان اختصاص یافته به یک نقش باعث کاهش توجه به نقش دیگر می شود. مانند زمانی که مثلاً جلسات در وقت و طولانی مدت کاری، با جلسات انجمن اولیا و مربیان مدرسه ی کودک در تعارض است. تعارضی های مبتنی بر فشار روانی وقتی اتفاق میافتد که نشانههای تنیدگی مانند خستگی و تحریکپذیری، از یک نقش به نقش دیگر وارد می شود. تعارضس های مبتنی بر رفتار عبارت است از ناهمگونی رفتار مورد انتظار در یک نقش با نقش دیگر. مانند زمانی که از کارمند در محیط کار منطقی و غیر احساسی عمل کردن و در خانواده عاطفی بودن مورد انتظار است. گرین هاوس و همکاران (۱۹۸۹) تعارضی های مبتنی بر زمان و فشار روانی را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که مردان و زنان سطوح
مشابهی از تعارضی های مبتنی بر فشار روانی را به شیوه های مختلف تجربه می کنند. برنامه های کاری برای مردان فشار روانی ایجاد می کند ولی زنان سطوح بالایی از تعارضی کار- خانواده را، مخصوصاً هنگامی که به شدت درگیر کار خود می شوند، تجربه می کنند. انواع گوناگون فشارهای روانی به طور طبیعی بر رابطه ی زوج هردو شاغل تأثیر می گذارد. این فشارهای روانی شامل انتظارات و توقعات شغلی در مقابل انتظارات و توقعات شخصی و خانوادگی، رقابت بین زن و شوهر در زمینه ی شغلی، تقسیم کار، مسئولیت هر فرد در تربیت فرزند، تخصیص زمان به خانواده، نقل مکان جغرافیایی وابسته به شغلی، شبکه های اجتماعی و حفظ هویت در مقابل انتشار هویت خواهد بود. شیویتز و همکاران (۱۹۸۵) فهرستی از پرسش هایی را در این زمینه برای بررسی سطوح استرسی تهیه کرده اند که عبارتند از:
- کارهای خانه چگونه تقسیم می شود؟ - چه کسی چه کاری را و بر اساسی چه معیاری انجام خواهد داد؟ - چه کسی اختیار پول و مسائلی مالی خانواده را دارد؟ - حساب بانکی پس انداز زن و شوهر، جلد است یا مشترک ؟ - هر یک، چه میزان و در چه زمینه هایی حقی خرج کردن پول را دارد؟ - زن و شوهر با جابهجایی های شغلی یکدیگر چگونه کنار میآیند ؟ - آیا یکی از زن و شوهر به محلی کار دیگری منتقل می شود؟ چرا؟ - اگر یکی از اعضاء زوج در شغلش موفقیت بیشتری از دیگری کسب کند، چه پیش میآید ؟
- زن و شوهر چگونه بار اضافی و بیرمقی و بریدن از کار را تشخیص می دهند و برای رفع آن چه می کنند؟
- در موارد اضطراری چگونه بار اضافی و بیرمقی و بریدن از کار را تشخیص میدهنده و برای رفع آن چه میکنند ؟
- در موارد اضطراری چه کسی در دسترسی است؟
- آیا در شرایط اضطراری شرایط مراقبت از کودک فراهم است؟
- زن یا شوهر برای غنی کردن روابط خود چه کارهایی انجام میدهند و باید انجام بدهند؟
در نهایت این نکته اهمیت اساسی دارد که منبع فشار روانی و تعارض هرچه که باشد، هدف زن و شوهر متصف یافتن راه حل مطلوب برای اشتغال هردوی آنهاست. استولتز-لوئیک (۱۹۹۲) زن و شوهر منصف را این گونه تعریف میکند: «تعادل بین نیازهای فردی، زوجی و خانوادگی در رابطه ی زوج و احساس رابطه ای منصفانه میان زن و شوهر.» باید توجه داشته باشیم که منصف بودن به معنای مساوی بودن نیست و همچنین منصف بودن از طریق تقسیم مساوی و پنجاه پنجاه مسؤولیت ها به دست نمی آید. منصف بودن زمانی معنا پیدا می کند که زوج در جهت یک هدف مشترک تلاش کنند. تعارضی های کاری و خانوادگی همیشه وجود داشته و در دهه های اخیر به دلیل ایجاد تغییرات جدید به ویژه اشتغال روزافزون زنان، شدیدتر شده است. - انتهای مطلب /