1) همیشه از این که مورد سرزنش واقع شوم می ترسم
|
آری
|
خیر
|
2) از تاریکی می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
3) من از رعد و برق و طوفان می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
4) من از آب می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
5) از گذشتن از تونل و یا زیر زمین می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
6) از عبور از روی پلی که روی آب باشد می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
7) وقتی که روی پلی ایستاده ام دلم می خواهد خودم را پایین بیندازم.
|
آری
|
خیر
|
8) غالبا ترس من ، بیشتر از بچه های دیگر است.
|
آری
|
خیر
|
9) غالبا در نیمه شب من خیلی می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
10)شب ها صداهایی بگوشم می رسد که موجب ترسم می شود.
|
آری
|
خیر
|
11)گاهی کسانی را که مرده اند در خواب می بینم.
|
آری
|
خیر
|
12)گاهی آن قدر ناخن هایم را می جوم که درد می گیرد.
|
آری
|
خیر
|
13)گاهی به علت هیجان زبانم به لکنت می افتد.
|
آری
|
خیر
|
14)نمی توانم مدت زیادی بدون حرکت بنشینم.
|
آری
|
خیر
|
15)هنگامی که روی صندلی نشسته ام عادت دارم که گردن و سر و شانه هایم را حرکت بدهم.
|
آری
|
خیر
|
16)نمی توانم مدتی مشغول یک کار باشم و مرتب مشغولیتم را عوض می کنم.
|
آری
|
خیر
|
17)غالبا مرا به گیجی و سر به هوا بودن سرزنش می کنند.
|
آری
|
خیر
|
18)نمی توانم با یک بازی مدت زیادی خودم را سرگرم کنم.
|
آری
|
خیر
|
19)آن قدر با من بد رفتاری می کنند که گریه ام می گیرد.
|
آری
|
خیر
|
20)گاهی من مانند دیگران نمی توانم درد را تحمل کنم.
|
آری
|
خیر
|
21)از دیدن خون ناراحت می شوم.
|
آری
|
خیر
|
22)گاهی در نقاط مختلف بدنم احساس درد می کنم .
|
آری
|
خیر
|
23)گاهی احساس می کنم که نمی توانم نفس بکشم.
|
آری
|
خیر
|
24)معمولا حس نمی کنم که قوی هستم و حالم خوب است.
|
آری
|
خیر
|
25)صبح که از جا بلند می شوم احساس خستگی می کنم.
|
آری
|
خیر
|
26)تقریبا همیشه احساس خستگی می کنم.
|
آری
|
خیر
|
27)اکثر مواقع حوصله ام سر می رود.
|
آری
|
خیر
|
28)اغلب سرم درد می گیرد.
|
آری
|
خیر
|
29)بعضی از غذا ها مرا مریض می کند.
|
آری
|
خیر
|
30)از بعضی غذا ها آن قدر متنفرم که نمی توانم آن ها را بخورم.
|
آری
|
خیر
|
31)معمولا خوب نمی خوابم.
|
آری
|
خیر
|
32)معمولا نمی دانم که چکار می خواهم بکنم.
|
آری
|
خیر
|
33)تصمیم گرفتن برای من کار مشکلی است.
|
آری
|
خیر
|
34)من به خرافات معتقدم.
|
آری
|
خیر
|
35)چند دفعه می خواستم از خانه فرار کنم.
|
آری
|
خیر
|
36)چند دفعه احساس کرده ام که باید از خانه فرار کنم.
|
آری
|
خیر
|
37)تا [به] حال از خانه فرار کرده ام.
|
آری
|
خیر
|
38)گاهی از رد شدن از خیابان یا میدان بزرگ می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
39)گاهی از نشستن در اتاق کوچک در بسته می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
40)از آتش خیلی می ترسم.
|
آری
|
خیر
|
41)تا حالا دلم خواسته است که جایی را آتش بزنم.
|
آری
|
خیر
|
42)قبل از خواب عادت دارم که زیر تخت را نگاه کنم.
|
آری
|
خیر
|
43)دوست ندارم با بچه های دیگر بازی کنم.
|
آری
|
خیر
|
44)بیشتر دلم می خواهد تنها بازی کنم.
|
آری
|
خیر
|
45)بچه های دیگر نمی گذارند که با آن ها بازی کنم.
|
آری
|
خیر
|
46)اغلب عصبانی می شوم.
|
آری
|
خیر
|
47)معمولا دوست دارم در بازی ها فرمانده بشوم.
|
آری
|
خیر
|
48)معمولا خود را خوشبخت حس نمی کنم.
|
آری
|
خیر
|
49)گاهی احساس می کنم که با دیگران فرق دارم.
|
آری
|
خیر
|
50)گاهی اوقات احساس می کنم که هیچ کس مرا درک نمی کند .
|
آری
|
خیر
|
51)گاهی احساس می کنم که علاوه بر زندگی معمولی یک زندگی دیگر نیز دارم.
|
آری
|
خیر
|
52)گاهی احساس می کنم که فرزند خوانده پدر و مادرم هستم و به سختی این فکر را از سرم بیرون می کنم.
|
آری
|
خیر
|
53)گاهی اوقات این قبیل فکرها به سرم می آید.
|
آری
|
خیر
|
54)گاهی احساس می کنم چیزهایی که در اطرافم هستند، واقعا وجود ندارند.
|
آری
|
خیر
|
55)به آسانی دوست پیدا می کنم.
|
آری
|
خیر
|
56)گاهی از کرده خود احساس گناه می کنم.
|
آری
|
خیر
|
57)فکر نمی کنم که مردم مرا به اندازه بچه های دیگر دوست داشته باشند.
|
آری
|
خیر
|
58)گاهی احساس می کنم که هیچ کس مرا دوست ندارد.
|
آری
|
خیر
|
59)فکر می کنم به زحمت می توان در خانه [،] راحت زندگی کرد.
|
آری
|
خیر
|
60)فکر می کنم به زحمت می توان در مدرسه راحت زندگی کرد.
|
آری
|
خیر
|
61)پدر و مادرم با من به عدالت رفتار نمی کنن.
|
آری
|
خیر
|
62)معلم ها با من به عدالت رفتار نمی کنند.
|
آری
|
خیر
|
63)اغلب خیال می کنم که یک نفر مرا تعقیب می کند.
|
آری
|
خیر
|
64)گاهی احساس می کنم که مردم می خواهند نسبت به من بدی کنند.
|
آری
|
خیر
|
65)وقتی با من مخالفت می کنند عصبانی می شوم.
|
آری
|
خیر
|
66)وقتی که عصبانی می شوم اتفاق می افتد که اسباب و اثاثیه را بشکنم.
|
آری
|
خیر
|
67)گاهی برای چیزهای بی ارزش عصبانی می شوم.
|
آری
|
خیر
|
68)تا حال اتفاق افتاده است که بیهوش بشوم.
|
آری
|
خیر
|
69)اغلب حالت بیهوشی به من دست می دهد.
|
آری
|
خیر
|
70)گاهی احساس می کنم چشمم سیاهی می رود و سرم گیج می رود.
|
آری
|
خیر
|
71)دوست دارم شغلی پیدا کنم که در آن حیوانات را می کشند.
|
آری
|
خیر
|
72)تاکنون آرزو کرده ام که اتفاق بدی برای کسی روی بدهد.
|
آری
|
خیر
|
73)گاهی دیگران را آن قدر آزار می دهم تا به گریه بیفتند.
|
آری
|
خیر
|
74)گاهی از بدی کردن به دیگران خوشحال می شوم.
|
آری
|
خیر
|
75)گاهی از آزار حیوانات خوشحال می شوم.
|
آری
|
خیر
|
76)تاکنون دلم خواسته است که دزدی بکنم .
|
آری
|
خیر
|